part 2

896 50 8
                                    

لارس:جانکوک تو باید مراقب باشی اگ کیسان بفهمه خیلی برات خطرناکه.
کوک:میدونم چیزی بهش نگو لارس میتونم بهت اعتماد کنم؟
لارس:البته.یادت نره اون شخص فقط بهت اسیب میزنه باید مراقب باشی
کوک:اون از دسته ی ماست؟
لارس:نمیتونم اون جارو ببینم هرچیزی راجب اون شخص مبهم هیچی رو نمیشه فهمید. فقط باید ببینیم چی پیش میاد. مراقب باش.
از اتاق بیرون اومدم ولی این چیه که حتی لارس نمیتونه اون شخصو ببینه تا الان چنین چیزی رخ نداده نمیتونم بفهممش. شاید اون شخص الان کنارم باشه. نه فک نکنم داستانی که تو خواب میبینم با هیچ کس نیس...
تهیونگ ویو
چشمامو باز کردم فضا رو که تحلیل کردم رو تخت بار بودم انگار دیشب خوش گذشته بود پوزخندی زدمو لباسامو از روی زمین جمعش کردم و پوشیدمشون گوشی رو باز کردم ده تا میس کال!
ته:الو مامان زنگ زده بودی
م ته:پسرم کجایی دیشب چرا نیومدی خونه؟
ته:بیرون بودم دیر شد رفتم هتل
م ته:باش عزیزم پدرت امروز قراره از سفر کاریش بگرده لطفا برگرد خونه.
ته:باش مامان جون تا یه ساعت میام.
گوشی رو قطع کردم و از اتاق زفتم بیرون هزینه دیشبو دادم و رفتم.
سوار ماشینم شدم تصمیم گرفتم از طرف جنگل یه  دوری بزنم
وارد راه جنگل شدم اهنگمو باز کردم راه داشتم ادامه میدادم کنار راه یه عمارتی بود وقتی از جلو درش رد شدم قلبم یجوری فشرده شد نمیدونستم چمه یکم که از اونجا رد شدم ماشینو نگه داشتم از ماشین پیاده شدم یه نفسی کشیدم حالم خوب بود.
سوار ماشینم شدمو به سمت خونه حرکت کردم
ته:سلام مامان
م ته:خوش اومدی عزیزم
ته:مرسی مامان قشنگم فقد گشنمه
م ته:باش پسرم تو لباساتو عوض کن منم برات غذا اماده کنم.
از پله ها بالا رفتم و به اتاقم وارد شدم سریع به حموم رفتم و یه دوش گرفتم لباسامو پوشیدمو پیش مامانم برگشتم.
کوک ویو
یه لحظه قلبم فشرده شد این اولین بار بود چنین حسی داشتم بیخیالش شدم تصمیم گرفتم شب به جیمین بگم بریم خرید لباس
یهو در اتاقم با شتاب باز شد
جیمین:جانکوک
کوک:چی شده جیم
جیمین:لارس میگه سریع بیا اینجا.
سریع رفتم اتاق لارس
لارس:جانکوک تو امروز یه حس عجیب داشتی؟
جانکوک:چی شده لارس؟
لارس:اون اینجا بود حسش نکردی
جانکوک:چی
لارس:جانکوک داره نزدیک میشه.
جانکوک:اگ ببینیش میشناسی؟
لارس:نه اونو فقد برای بار اول میشه حسش کرد فکرشو نمیکردم اینطوری شه.
جانکوک:الا چیکار باید بکنیم
لارس:کاری ازم ساخته نیس کوک باید خودت مراقب باشی دیگ نمیشه حسش کرد حتی نمیتونم بگم دفعه بعد چه حسی قرار نسبت بهش داشته باشی!
رسما همه چی قاطی شد الا چطور بفهمم اون کیه...
.
.
.
اینم پارت دوم امیدوارم خوشتون بیاد.
اگه ووت و کامنت خوب باشه پارت بعدو شب اپ میکنم
تنکس❤

Other World(completed) Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang