Part 11

38 21 10
                                    

«اون پسره داره اعصاب منو تخمی میکنه!»

برای اولین بار بود که جه همچین کلمه ای رو از طرف تیونگ می شنید. جانی خیلی بیخیال داشت ساندویچش رو گاز میزد.

«در مورد کی حرف میزنی هیونگ؟»

جه روی صندلی ای که پشت میزه کافه تریا بود، نشست. صورت تیونگ غضبناک بودنش رو فریاد میزد و جوری با غذاش بازی میکرد که انگار میخواد بکوبونتش تو صورت یکی.

«فقط بخاطر کارای هیونگت عصبی شده، خوب میشه.»

جانی با اطمینان گفت و جه کنجکاو تر شد.

«مگه یوتا هیونگ چیکار کرده؟»

و اینجا بود که تیونگ تحملش رو از دست داد و دستش رو به میز کوبید. جانی و جهیون از ترس سرشون رو عقب بردن.

«اون یوتای تخمی فقط بلده زندگیه منو تخمی تر کنه! خدای من گشتن با خلافکارا جدیدا یه تفریح شده؟ پسره ی تخمی!»

«اولین باره که تو یه جمله سه بار میگی تخمی.»

تیونگ جواب جانی رو با بالا آوردن چنگال و تهدید کردنش داد. پس اون بخاطر هان یئون وو عصبی بود. جهیون تازه یادش افتاد سوالایی هست که باید ازشون بپرسه.

«یوتا هیونگ از قبل با اون دوست بوده؟»

جانی جوابش رو داد.

«خب، یجورایی، اونا مدت زیادی باهم دوست نبودن ولی خیلی بهم نزدیک بودن.»

جهیون بیشتر از قبل جا خورد.

'' امکان نداره. من همن چیز و راجع به یوتا هیونگ میدونم، چطور ممکنه که هان یئون وو رو نشناسم؟ ''

سرش رو تکون داد و سوال بعدیش رو پرسید.

«کِی باهم دوست شدن؟ چطوری من نفهمیدم؟»

تیونگ همچنان با غذاش بازی میکرد، بی حوصله جواب داد:

«چون توی مدرسه مون نبود. یوتا دو سال پیش باهاش آشنا شد. وقتایی که همو میدیدیم تو پیشمون نبودی.»

«بیشتر بگو. اون چجور آدمیه؟»

«یه حرومزاده ی به تمام مع-»

قبل از اینکه حرفش رو به پایان برسونه سایه ی فردی روی میز افتاد و صدای پر تحکمش سر های اون سه رو سمت خودش برگردوند. جه برای اولین بار اون پسر رو از نزدیک میدید. جذاب و قد بلند بود، و همچنین خوشپوش. ولی حسی به شدت منفی رو از خودش ساطع میکرد.

CHERRY - YuJaeWhere stories live. Discover now