Part 7

260 45 8
                                    

هفته‌هاست که تهیونگ از اینکه چطور این کارمند زن همیشه سعی می‌کند با او لاس بزند یا معصوم رفتار می‌کند و همه چیز را از تهیونگ می‌خواهد عصبانی می‌شود.

او تنها کسی نیست که او را آزاردهنده می‌بیند، همه افراد شرکت این کار را می‌کنند و از او بدشان می‌آید، به خصوص افراد تیمش.

آنها در وسط بحث بودند که او با استفاده از پاهایش زیر میز با او معاشقه می کرد. تهیونگ عصبانی به نظر می رسید اما او آرامش خود را حفظ می کند و بدون هیچ خطایی به جلسه ادامه می دهد.

جانگ کوک هر بار متوجه کار های او می شد. جانگ کوک هر روز برای دیدن تهیونگ به شرکت می آید تا ناهارش را برایش بیاورد و متوجه شده که اون خانم چگونه سعی می کند با دوست پسرش معاشقه کند و این او را آزار می دهد.

آن زن او را برادر مزاحم تهیونگ می‌دانست بدون اینکه بداند نام او چیست و چه کسی برای تهیونگ است.

جونگ کوک با کارمند های تهیونگ نقشه ای کشید تا به او بفهماند که جونگ کوک کیست و او باید از برنامه های مزخرف خود برای اینکه تهیونگ مال او باشد دست بردارد.

وقتی یکی از آنها سندی را به او داد، پوزخند زد و از او خواست که آن را تمام کند و در دفترش به تهیونگ بدهد. لبخندی زد، چون می دانست به دفتر تهیونگ می رود جایی که هنوز فرصتی برای ورود به آن نداشت.
.
.
.

' بالاخره' او در ذهنش فکر کرد و با شنیدن صدای توقف آسانسور در طبقه بالا، جایی که دفتر تهیونگ است، خوشحال شد.

نفس عمیقی کشید و سعی کرد قبل از رفتن به سمت در خوب به نظر برسد. منشی تهیونگ تعظیم می کنه و بهش میگه که بیاد داخل چون تهیونگ اجازه داده با تلفن. سرش را تکان داد و در بزرگ را باز کرد.

چند ثانیه بعد از بستن در، تنها چیزی که می شنید ناله شخصی بود که روی پاهای تهیونگ نشسته بود.

چشمان او در صحنه ای که جونگ کوک اساساً روی پاهای تهیونگ نشسته بود بزرگ شد و در حالی که شخص مذکور با گرسنگی سینه اش را می مکید، انگار آخرین وعده غذایی اش بود. تنها چیزی که میتونست ببینه پشت جونگ کوک بود با دستای تهیونگ که دور کمر باریک جانگ کوک حلقه شده بود.

جانگ کوک برگشت و تهیونگ متوجه شد و نوک سینه جانگ کوک رو که داشت می مکید رها کرد.

"فقط اون رو روی تبلت من بزار"

تمام بدنش برای لحظه ای یخ زد و آهسته اما مطمئن به سمت میز رفت. او متوجه شلوار جونگ کوک شد که در کنار یک باکسر و یک لباس زیر روی زمین افتاده بود.

او دیگر نمی توانست تحمل کند، جانگ کوک برای تهیونگ ناله می کرد و آنها اساساً درست جلوی او سکس می کردند.

جانگ کوک برگشت تا به او نگاه کند در حالی که تهیونگ مشغول علامت زدن روی سینه اش با هیکی بود، جونگ کوک پوزخندی زد و به او نیشخند زد که او به آرامی عقب رفت و با چشمانی اشک آلود از اتاق بیرون دوید. چیزی را که می دید باور نمی کرد.

جانگ کوک وقتی تهیونگ دیکش رو درونش فرو کرد، ناله بلندی کشید. تهیونگ کمرش رو گرفت و روی عضوش بالا و پایین کرد و باعث شد پسر کوچکتر ضعیف تر بشه و از خوشحالی گریه کنه. هر دو باهم اومدند و جانگ کوک بعد از فعالیت شون نفس نفس میزد.

تهیونگ پوزخندی زد و پسر کوچکتر رو بلند کرد و روی میزش گذاشت و باعث شد پسر کوچکتر فریاد غافلگیر کننده ای بزنه.

" تـ-ته لطفا نه بـ-بیشتـ- اهههههه!"

" سرگرمیت تموم شد؟ حالا نوبت منه"

جانگ کوک محکم به موهای تهیونگ چنگ زد وقتی پسر بزرگتر لب هایش رو میبوسید. جانگ کوک وقتی تهیونگ شروع میکنه به بر سرعت حرکت دادن لگنش، ناله می‌کند.

" تـ-تهیونگ لـ-لطفا"

" تهیونگ کیه هومم؟ به من بگو بیبی بوی "

" د-ددی لـ- اهههههه! بـ-بیشتر ددی "

تهیونگ پوزخندی زد وقتی فهمید به پروستات جانگ کوک ضربه زده و حرکت کمرش رو تند تر و سریع تر میکنه تا اینگه پسر کوچکتر بلند ترین ناله ی اون روز رو میکنه و با چشمای نیمه باز روی میز میشینه.

تهیونگ آنها را تمیز کرد و قبل از اینکه بنشیند، جونگ کوک را با ژاکتش پوشاند و به کارش ادامه داد. جونگ کوک خواب آلود بود و با خوابیدن روی میز اصلاً احساس راحتی نمی کرد.

تهیونگ متوجه شد و سریع پسر کوچکتر را بلند کرد و روی پاهایش گذاشت و اجازه داد پسر کوچکتر او را در آغوش بگیرد. جونگ کوک با بغل کردن تهیونگ خوابش برد که باعث شد پسر بزرگتر از اونقدر کیوت بودنش بخندد.

##################

اسمات.......

وون بدین پلیزز ✨👇🙂

Relationship [vkook] Donde viven las historias. Descúbrelo ahora