خب خب خب!
سلام گایز، وظیفه دونستم که اگه این پارت عاپ بشه این اولش اینو بنویسم که حتما بخونید! اولا اینکه قول دادم هر هفته جمعه ها عاپ
کنم فف رو ولی این جمعه بد قول شدم! چرا؟ چون هنوزم دارم حرص میخورم
چون پارت جدید عاپ نمیشه 💔 نمیدونم گفتن شاید چون ریپورت شده اینجوری شده...
ولی اگه اینو خوندین، بدونید که واسه چی پاب نشد
یه چند کلام میگم بعد اگه عاپ شد برید بخونید 💙
اول اینکه بچه ها، دوستان، اگه بین ریدرا شخصی هست که از پورنوگرافی بدش میاد، سرِ جدش قسم، نخونه!
من واسه این فف زحمت میکشم واقعا... چرا فکر میکنید چون پورنوگرافیه از تو هوا میاد تو وات پد؟!
نمیاد! من جر میخورم تا مینویسم! به عنوان یه مرد استریت میرم میشینم پورن گی میبینم که فف و بتونم درست و حسابی بنویسم
نه ازین اسماتای خشک و مزخرف!!!
ضمن اینکه این فف خیلی خیلی غیر قابل پیش بینیه داستانش پس اگه از داستانای اینجوری خوشتون نمیاد، نخونید
چون بعضی از افراد کلا از داستانای گوگولی مگولی خوششون میاد و این فف اونجوری نیس... درسته که یکم کمدی قاطیش کردم که از جدیت فف کم کنه تا حس بدی بهتون نده ✨
ولی ببینید گایز واقعا این فف ازم تایم میبره لطفا درک کنید و ریپ نکنید... بجاش فقط نخونید، بزارید باشه تا اونایی که ازین سبک خوششون میاد بخونن ⛓️
خب... زیاد حرف زدم... بریم سراغ پارت جدید 🔥خب شما دامی و داشتید که اتان یک ماه فاکیه که بهش توجهی نکرده و
حتا لمسشم نکرده و دام ازین شاکیه و مدام توی دفتر خاطراتش
راجب این می نویسه! از اون طرف اتانی و داشتید که سرش گرم
آزمون وکالته و این آزمون واسش زیادی مهمه واسه همین وقت
کافی برای توجه کردن به دام و نداره!
دامی و داشتید که هی هلو میخورد
و خيلی یهویی بعد از دانشگاه دل درد عجیبی شد و نتونست
تحمل کنه پس رفت دکتر
اونجا با جیسن آشنا شد و جیسن بعد از کلی آزمایش و
سونو از دام متوجه شد که دام آناتومی متفاوتی داره!!!
و در واقع، شتتتت، اون یه مرد بارداره!
دام بعد از اینکه مسئله رو فهمید مقاومت کرد و میخواست
سقط جنین انجام بده و هر چیزی که باعث بارداریش شده
سریعا از بدنش خارج بشه ولی جیسن مخالفت کرد و
گفت اینکه توی این شرایط با توجه به اینکه شوک شده
تصمیم بگیره و بخواد اینکارو بکنه حماقت محضه
و بالاخره دام با اصرار جیسن تصمیم گرفت بره و به اتان همه چیو بگه
اتانیو داشتید که وقتی فهمید دام بارداره بشدت ترسید و شوک
شد و نتونست باور کنه و به دام متلک انداخت و گفت
دکترش فکر کرده به مهاجر گیر آورده پس میتونه اسکلش کنه
چه بهتر!!!!
و دامی و داشتید که عصبی شد و بخاطر به هم ریختگی هورمون، هرچی
از دهنش اومد به اتان گفت و در آخر
بامبببببب... اولین باری که دام از اتان تو گوشی خورد!
ضربه اونقدری محکم بود که دام چشماش سیاهی رفت و
از حال رفت...
YOU ARE READING
distrust
Fanfiction(johniano) (ethiano) ⛓️ . . . دامیانو یه پسر 20 سالست که با مامانش توی یکی از مناطق محروم ایتالیا زندگی میکنه و وضعیت مالی خوبی نداره ، اما زندگی دامیانو تغییر میکنه زمانی که مامانش در جریان یه آشنایی تازه با مردی به نام ادوارد، از طریق فیس بوک ق...