Part 10

775 148 75
                                    

+ چرا اون لواشک اناری که من گفتم بخر تو یخچال نیست ؟

تا کمر داخل یخچال فرو رفته بود و دنبال لواشکش میگشت .

+ یادت رفته ؟ دیروز خوردیش

هیونجین دست به سینه درحالی که زیر لب غرغر میکرد ، خودشو روی کاناپه انداخت .

+ چانگبین چرا اصن به خواسته های من اهمیت نمیدی ؟

با اخم روی پیشونیش گفت . چانگبین تکیه اشو از چهارچوب اتاق کارش گرفت و به سمت امگاش که شکم برجسته شو نوازش میداد رفت .

خم شد و درحالی که لپشو روی شکم هیونجین میذاشت با لحن لوسی گفت : هیونجین
من چی میخواد که برم براش بگیرم ؟

دستشو داخل موهای پرپشت آلفاش فرو کرد .

+ اون روز که من دلم آواکادو میخواست و هوس پشمک توت فرنگی کرده بودم و تو رفتی آواکادو گرفتی درحالی که من پیتزا میخواستم

+ جان ؟

+ من پاستا میخوام ... اونم پاستا آلفردو

چانگبین سرشو بالا اورد و به چشمای امگاش نگاه کرد .

+ مطمئنی ؟

+ آره من مرغ سوخاری میخوام

+ اما ...

+ چانگبین . چراوقتی بهت میگم همبرگر میخوام به حرفم گوش نمیدی ؟

+ هیونجین من حسابی قاطی کردم

هیونجین خنده ای کرد و گوش های آلفاشو گرفت و به سمت خودش کشید .

+ آیی...

بوسه ای رو لباش کاشت وگفت : ایندفعه دارم جدی میگم ... پاستا میخوام

+ برات سفارش میدم

+ نه من پاستای مامانمو میخوام

هیونجین لباشو جلو داد و چانگبین درحالی که میخندید لب پایینشو چند بوسه ریز کاشت

+ چشم . بیا حاضر بشیم بریم خونه مادرت !

...

بالاخره آهنگی که میخواست رو نوشته بود و ضبط کرده بود . انگشتاشو تو هم گره کرد و بالای سرش کشید . نفسو با ضرب بیرون داد و اما با دادی که هیونجین زد ، شروع به سرفه کرد . بلند شد و با تمام سرعتی که داشت به سمت اتاق خوابشون رفت .

+ چی شده هیونجین ؟

با تمام استرسی که داشت پرسید .

+ بالاخره لگد زد ! درسته یک کم تنبلی کرد ولی لگد زد !

به سمت هیونجین رفت و امگاش رو تو بغلش کشید

+ هیونجین منو ترسوندی

هیونجین سر چانگین رو از خودش فاصله داد و گونشو محکم بوسید

+ ببخشید باشه ؟ خیلی هیجان زده شدم . حالت خوبه ؟

🌸Little bloom 🌸Where stories live. Discover now