Part 6

694 144 36
                                    

(۱۸+)
بعد از چند ثانیه با حس لمس شدن سینش توسط انگشتای ظریف هیونجین ، پوزخندی رو لباش نقش بست وچشماشو به چشمای شیطون امگاش دوخت .

+ ولی حوصله یه چیز دیگه رو دارم ...

+ حتی با اینکه اینکار خسته ترت میکنه ؟

هیونجین فقط ابرو بالا انداخت و با فشار اوردن به شونه آلفاش ، اونو روی تخت به حالت دراز کش دراورد و روش خیمه زد .
خم شد و بدون تردید لب های پفکیش رو روی لب های پسر بزرگ تر قرار داد . به ترتیب لب بالایی و پایینی آلفا رو مکید و زبونشو وارد دهنش کرد . چانگبین گذاشت تا هیونجین کنترل بوسه رو به دست بگیره اما بعد از چند ثانیه کسی که کنترل بوسه رو به دست گرفته بود ، چانگبین بود !

دستاشو دور کمر پسر کوچیک تر حلقه کرد و گاز ریزی از لب پایینش گرفت . زبونشو روی لب های پفکی امگاش کشید وبعد وارد دهنش کرد . سرشو عقب برد و به چهره گیج و در عین حال معترض چانگبین خیره شد . رایحه ی خاک باران خورده آلفا و عسل امگا تو اتاق پخش شده بود و این هیونجین رو خوشحال میکرد .

+ وقتی بوی رایحه هامون اینجوری باهم قاطی میشه رو دوست دارم !

چانگبین جاشو با امگا عوض کرد و روش خیمه زد . هیونجین دستاشو قاب صورت چانگبین کرد و اونو به طرف خودش کشید . لب هاشون دوباره روی هم قرار گرفت . عمیق ولی آروم همدیگرو میبوسیدن . هردو غرق در لذت شده بودن و حاضر نبودن این لحظه و تمام لحظه های زندگیشون که باهم هستن رو با هیچ چیز تو دنیا عوض کنن .
چانگبین بوسه هاش رو به گردن و ترقوه هاش انتقال داد و شروع به مک زدن های عمیق و ایجاد کبودی در اون ناحیه کرد . گردن و ترقوه اش رو انقدر محکم میبوسید که هیونجین مطمئن بود قطعا نصفی از گردنش کبود شده !
چانگبین به بوسیدن اون قسمت ها اکتفا نکرد و به شکم و رون هاش هم حمله کرد !

میبوسید و گاز میگرفت و هر قسمتی رو که گاز میگرفت لیس میزد . ناله های هیونجین بالا رفته بود و بی قرار شده بود . در این موارد هیونجین توی خلصه فرو میرفت و از لذت نمیدونست داره چیکار میکنه .
بعد از اینکه مطمئن شد همه جای بدنش رو مارک کرده ، بلند شد و شلوارش رو دراورد و به گوشه ای نامعلوم پرت کرد . دوباره به لب های هیونجین هجوم اورد و
اونا رو بین لبای خودش اسیر کرد . پاهای هیونجین از هم فاصله گرفتن و دور کمرش حلقه شدن . لباشو از لبای پسر زیرش جدا کرد و روی پلک های بستش رو بوسید .

لباس زیر امگا و خودش رو دراورد و به سمت کشوی کنار تخت خم شد . یه بسته کاندوم دراورد و بعد از اینکه کاندوم رو روی عضوش کشید ، روی صورت هیونجین خم شد .

+نمیدونم چرا لوبی اونجا نبود ... یعنی یادشون رفته بزارن ؟

هیونجین درحالی که چشماشو بسته بود و نفساشو مقطع بیرون میداد سرشو به معنای اینکه نمیدونه تکون داد .

🌸Little bloom 🌸Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang