part 10

261 30 8
                                    

🌹کاترین🌹


با حس سوزش توی گردنم جیغ بنفشی کشیدم
تو اینه به خودم نگاه کردم
داشت گردنمو گاز میگرفت
_یاااااااااا چتههههههههه ولممم کننننن
هر لحظه جای گازی که داشت میگرفت بیشتر میسوخت
_ولممممم کننننن لعنتیییییییی 
با خماری سفت بازومو گرفت _ هیییشششش تکون نخور هرچی تکون بخوری دردش بیشتر میشه پس عین بچه آدم بشین و اعتماد کن نمیکشمت
دوباره سرشو کرد تو گردنمو و نیشاشو جای قبلی فرو کرد که دوباره جیغ کشیدم
_ یااااااا ولممم کن دیوونه درد داره
از ترس بغضم گرفته بود و میلرزیدم
انگار داشتن یه چیزی از بدنم برمیداشتن
چند دقیقه تقلا کردم که دست از سرم برداشت و نیشاشو بیرون کشید که دوباره جیغ زدم
دور دهنش خونی بود
جونگ کوک_ چون دختر بدی بودی مجبوری هر وقت تشنه شدم از خونت بهم بدی
همینجونر که دستم رو گردنم بود با بغض داد زدم _ چییییی برو بابا زهی خیال....

***

+چیشدههه چرا اینجوری شدهه
×کار خاصی نکردم فقط یکم تشنگیمو رفع کردم
+اخهه اینجورییی هااا ؟
با صداهایی که تو مغزم میپیچید چشممو باز کردم  که همه چیز عین جرقه اومد تو مغزم و با جیغ نشستم
مین هی_هیییی کاترین حالت خوبه؟ منو ببین ؟
_من..من.. خون آشام شدم؟؟؟
با این حرفم مین هی پقی زد زیر خنده _ نه بابا مگه به دوتا قلوپ خون خوردن ادم خونآشام میشه؟ اینجوریا هم نیس
با این حرفش خیالم راحت شد
مینهی بیرون رفت
با عصبانیت به جونگ کوک نگاه کردم
_ یااااااا توی عوضییی فکر نمیکنی وقتی میخوای خون کسیو بخوری باید اجازه بگیری
جونگ کوک _  برام اجازت مهم نی اگه حرف گوش کن بودی درد نمیگرفت
_برو بابا دیگه دست به من نزنیااااا فهمیدییی
به سرعت باد اومد نزدیکو پرتم کرد رو تخت و روم خیمه زد
از تعجب فقط با دهن باز نگاش میکردم
جونگ کوک با دندونای چفت شده و خشن_ ببینم یه بار دیگه برای من تعین تکلیف کنی جوری به فاکت میدم که نتونی تا یه هفته بشینی فهمیدی ؟
وقتی فهمید صدایی ازم در نمیاد داد کشید_فههههمیدیییی؟؟
با ترس و بغض سرمو تکون دادم که از روم بلند شد و رفت و در اتاقو محکم بست
با هق هق بلند شدم و هرچی ته دلم بودو ریختم بیرون و زار زدم

*****

یه ساعتی میشد تنها بودم و داشتم با گوشیم کار میکردم تا اتفاقا یادم بره که در با صدای بدی باز شد و یه دختره سرشو عین بز انداخت و اومد تو پشت سرش مادر بزرگ وارد شد
مادر بزرگ_خاااانممم صبر کنید آقا بیاد خودشون توضیح میدن

دختره به مادر بزرگ محل نذاشت و اومد بالا سر من که رو تخت نشسته بودم وایساد

دختره_ یااااااا تو کی هستییی هاااا بگو ببینم تو خونه نامزدم چه غلطی میکنی هااااااااا هااااااا
_جاااانممممم؟؟؟ تو کی هستی؟ نامممزدتتتتت؟؟
دختره با غرور  _نویا نامزد جونگ کوک هستممممم حالاااا تو بگو کی هستی
_چیییی نامزد جونگ کوک؟؟؟
همون موقع در باز شد و جونگ کوک پرید تو
از جام بلند شدم و وایسادم
_ هییییی جونگ کوک اینجا چه خبرهههه؟؟
جونگ کوک رو به نویا  _ یاااا تو اینجا چیکار میکنی هاااا
نویا_اومدم ببینم کدوم جنده ایه که میخواد تورو از من بدزده
_هوووییی هوییییی حرف دهنتو بفهماااااا جنده تویی و هفت جد و آبادتت .....گوشششش کن من نه علاقه ای به این نامزد وحشیت دارم نه علاقه ای دارم اینجا بمونم
جونگ کوک_اولا درست صحبت کنین دوما...
با جدیت رو به نویا ادامه اداد  _ یادت رفت که وقتی بهت گفتم برگردی پیش خانواده گرگینت همه چیز بین ما تمومه؟؟؟؟
نویا_ولی جونگ کوک من هموز دوست دارم بذار کنارت بمونم اینو بنداز بیرون من پیشت بمونم
_میشه  پای منو وسط مسائل دوست دختر پسریتون نیارید ایشششششش
جونگ کوک_ حتی یه ذره هم بهش فکر نکن بهت فرصت بدم
نویا_حد اقل بذار چند روز اینجا بمونم با خانوادم دعوام شده بیذاااااررر خواهششش
جونگ کوک_به شرطی که با کاترین به پر و پای هم نپیچید

با این حرف سمتم برگشت که حرصم گرفت
_ایشششش به من چه اون شروع کرد
جونگ کوک_برام مهم نی کی شروع کنه هرکدومتون آرامش منو بهم بزنید هردو تنبیه میشید
زیر لب زورگویی گفتن که شنید
جونگ کوک_همینه که هست
جونگ کوک از در رفت بیرون نویا هم اومد بره بیرون که زبونشو برام در اورد منم نامردی نکردم و انگشت فاکمو نشونش دادم که چشماش گشاد شد و رفت .
***
نشسته بودم و داشتم به این دختره فکر میکردم
_بهتره باهاش دوست بشم حداقل از تنبیهی که نمیدونم چیه در امون میمونم
از جام بلند شدم از مادر بزرگ اتاقشو پرسیدم و راه افتادم سمت اتاقش و در زدم
نویا_کیه؟
زیرلب_یه جوری با عشوه میگه کیه انگار قطعا دوست پسرش پشت دره
_کاترینم
با تعجب_بیا تو
نویا_چیکار داری
_اومدم بهت بگم چطوره با هم دوست بشیم
نویا_چییییی دوست بشییممممممممم؟؟؟
_اوهوم برا اینکه نه من تنبیه بشم نه تو
نویا_ خخخ حرفت انقدر مضحک بود که میتونم تا دو روز بهش بخندم دوست بشیمم؟؟؟؟ ها ها هااا 
یهو حالت صورتش بدجنسانه شد_ هه میخوام جوری اینجا عذابت بدم که فکر به دست اوردن جونگ کوکو از سرت بیرون کنی
_هی میخوام باهات خوب برخورد کنم ولی خودت جنبه نداری باشه بچرخ تا بچرخیم
نویا_دلت میخواد همین الان جیغ جیغ کنم جونگ کوک بیاد تنبیهت کنه؟؟؟
_هر غلطی دوست داری بکن
نویا_اوکی خودت خواستی
بعد این حرفش شرو کرد به بلند گریه کردن که باعث شد با دهن باز نگاش کنم
نویا با گریه داد زد_ برو بیروووونننن دیگه نمیخوام پاتو توی اتاق من بذاری فکرشم نکن جونگ کوکو تقدیمت کنم
یه جوری زار زد انگار واقعا یا کاریش کردم 
از اتاقش اومدم بیرون که یهو مچ دستم کشیده شد سمت یه نفر
جونگ کوک_ مگه بهت نگفتم کاری به کارش نداشته باش هاااااا؟؟
_من که کاریش.......

پرید وسط حرفم و داد زد _خفه شوووووووو باید از همون اول درست و حسابی باهات بخورد میکردم که بفهمی آرامش یعنی چی و دهنتو ببندی

با این حرفاش دستامو میکشید و منو سمت اتاقم میبرد
_ولم کننننننن من کاری نکردم
جونگ کوک_ببند دهنتو تا همین الان نکشتمت 

در اتاقمو باز کرد جوری پرتم کرد تو که با سر رو تخت فرود اومدم
تا اومدم بلند بشم یهو پامو کشید و روم خیمه زد

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

سلااااامممم به دوستای گلممممممم 😃✋❤
مرسی که حمایتم میکنید 😘

محض اطلاع عکس نویا رو گذاشتم کاور 😅🌹

امیدوارم ازین پارت خوشتون بیاد 💖
ووت و کامنت بذارید لطفا 😁❤😘

⭕یه چالش میذارم همتون جواب بدید به نظرتون جونگ کوک چه بلایی سر  کاترین میاره ؟؟؟؟ 😁❤

طلسم جنگل Where stories live. Discover now