🌹کاترین🌹گریم بند اومده بود و تو حال و هوای خودم بودم که یه فکری به ذهنم زد
لوازم آرایشمو برداشتم و آرایش کردم و یه تاپ شرتک خوب پوشیدم و برا اینکه از حال و هوای گریه و جونگ کوک در بیام یه آهنگ شاد گذاشتم و شروع کردم به قر دادن باهاش_حیف که اجازه ندارم وگرنه میرفتم تو باغ اینجا با این اهنگا حال میکردم
.
.اهنگ به اوج خودش رسیده بود و داشتم همه جامو میلرزوندم و میخوندم
یه چرخ زدم رو به رو در که یهو خشکم زد
معلوم بود اونم خشکش زده چون با تعجب نگاهم میکردبرای اینکه از این حالت در بیام
اسپیکرمو برداشتم و اومدم از کنارش رد بشم برم بیرون که دستمو گرفتجونگ کوک_ کجا؟
_ اگه اولیا حضرت اجازه بدن میخوام برم هواخوری تو باغ
به لباسام اشاره کرد_اینجوری؟
_ اگه بلایی سرم نمیاری میتونم بپرسم ربطی داره؟
تازه انگار یادش اومد _ ااا راستی حالت بهتره؟
_ به کوری چشم بعضیا از این بهتر نمیشم... میرم تو باغدستمو از دستش کشیدم و قر اهنگ رفتم پایین
مادربزرگ_ کجا میری عزیزم
_دارم میرم تو باغ مادر بزرگ زود میاااممم
مادر بزرگ_ باشه فقط مواظب باش دخترم سگ آقا اونجا آزاده تازه به منم بگو آجوما
با لبخند سری تکون دادم_چشم آجومادوییدم رفتم تو حیاط و تا پشتشو دوییدم تا قسمتای سرسبزش بیشتر باشه و کسی نبینتم
با اهنگای مختلف ادا در میوردم و خودمو تکان میدادم
یهو صدای یه پارس نزدیکم شنیدم که از بس یهویی بود پریدم هوابه سمت چپم نگاه کردم که دیدم یه سگ سیاه بزرگ تو فاصله دو متریم وایساده
اولش ترسیدم ولی بهش میخورد که اهلی باشه
دویید سمتم با اینکه مطمعن نبودم ولی در نرفتم و مسمم تو چشماش نگاه کردم با سرعت اومد نزدیکم که باتحکم گفتم
_بشینیهو وایساد و چلو پام نشست
دستمو بردم جلو و اروم شروع کردم به نوازش کردنش_وااییی چه سگ خوبیییی چه حرف گوش کنییی اسمت چیه هومممم ؟
یهو صداش از پشت سرم اومد_اسمش بمه
_از تو پرسیدم؟
جونگ کوک_ در تعجبم چرا تیکه پارت نکرد معمولا با همه خوب نیست
_من با همه فرق دارم
جونگ کوک_ مثلا؟؟
_من انسانم و احساس و انسانیت دارم چیزی که تو و بقیه ندارید
جونگ کوک_ میخوای عصبیم کنی ؟
_اصلا حوصله ندارم پس خواهشا دعوا و چرت و پرتا رو بذار برای بعدا بم بدو بیا
با این حرف راه افتادم و بم دنبالم اومدتعجبو تو چشاش حس میکردم و زیر لب برا نویا کری میخوندم _اگه اون دختر اینجوری میکنه پس منم روش خودمو پیش میگیرم جلب کردن محبت و حمایت بقیه حتی اون جونگ کوک عوضی این تنها راه زنده موندنمه
با لبخند شیطانی ادامه دادم _ من کاترین نیستم تورو رام نکنم جونگ کوک***
🌹جونگ کوک🌹
از پله ها رفتم پایین که آجومارو دیدم
آجوما_آقا کاترین رفت بیرون بیرید دنبالش میترسم سگتون قریبی کنه و بلایی سرشون بیاره
تازه یادم افتاد بمو نبستم و تو حیاط داره بازی میکنه
رفتم دنبالش و پشت ساختمون پیداش کردم داشت برا خودش ادا و اصول در میورد پشت دیوار قایم شدم و نگاهش گردم که ماهرانه میرقصید با اون تاپ شلوارک فیروزه ایش که به تنش نشسته بود کمرشو تکون میداد مسخش شده بودم و با دقت به حرکاتش نگاه میکردم که
با صدای بم به خودم اومدمبه سمت کاترین میدویید تا به خودم بیام با صدای کاترین و حرکت بم درجا خشکم زد
حالا بم رو به روش بود و اون داشت باهاش حرف میزد.
.بعد اینکه رفت به این فکر کردم اون واقعا با بقیه فرق داره نویا همیشه از بم بدش میومد و بیشتر اذیتش میکرد ولی این دختر در عرض یک ثانیه باهاش دوست شد ولی لجبازه
_ از بس لجبازه اخر منو میکشه من جئون جونگ کوک نیستم تورو رام نکنم . ( به به چه وجه مشترکی 😁😅)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سلام دوستان 🤩❤
چهارتا مرسی بهتون بدهکارم 😍🥺❤
مرسی از حمایتاتون 😘😍
مرسی از کامنتاتون ❤
مرسی از ووت هاتون 🌺❤
و مرسی از اینکه صبورید 😍🥺❤
عاااااااااشششششقتونمممممممم بی بهونهههههه 😍❤😘
أنت تقرأ
طلسم جنگل
عاطفيةبا حضور : جونگ کوک کاترین هانا شوگا تهیونگ و اعضای دیگر بی تی اس ❤ کاپل ها رو نمیگم خودتون ببینید 😋❤ ژانر: عاشقانه ، تخیلی ( ومپایر ، الفا و امگا و .... ) کمی خنده دار ، یه جاهاییم غمگین (😂کلا هرچی فکر میکنید هست ) بخشی از داستان : خوابم می...