🌹کاترین🌹با صدای کسی که اسممو گفت جوری سرمو چرخوندم که فکر کنم گردنم به چوخ رفت
+کاترین؟؟؟؟؟
با دهن باز بهشون نگاه میکردم که با صدای جونگ کوک به خودم اومدمجونگ کوک_ سلام خانواده لی خیلی خوش اومدید
_مامان؟؟؟؟؟؟باباااا؟؟؟؟؟ الیزابت؟؟؟؟ شما اینجا چیکار میکنید ؟بابا با اخم_این سوال ماست تو اینجا چیکار میکنی
جونگ کوک_ شما اول بفرمایید تو من براتون توضیح میدم بفرمایید آجوما لطفا راهنماییشون کنآجوما راهنماییشون کرد توی پذیرایی تا جونگ کوک خواست بره داخل سریع دستشو کشیدم
_اینجاااا چه خبره هاااا اونا اینجا چیکار میکننن تو میدونی ؟
جونگ کوک_اون پسره خبرشون کرده بود
_الکس؟؟؟؟؟سر تکون داد
_واااایییی میخوای چی بگی
جونگ کوک_حقیقت
_چی داری میگی فکر میکنی اونا بفهمن بدون هیچ محبتی میخوایم ازدواج کنیم ازاد شدیم هر کی راه خودشو بره قبول میکنن؟؟؟؟ یا فکر کردی باور میکنن تو خون آشامیپوزخند زدم و ادامه دادم_ اگه بفهمن نمیذارن رنگمو ببینی چه برسه به اینکه ازدواج کنیم
جونگ کوک_ پس بهشون میگیم اومدی اینجا عاشق هم شدیم و نمیگیم جدا میشیم
_ارههه اخرش به یه بهونه جدا میشیم این خوبه
ولی میخوای خون آشامو چیکار کنی
جونگ کوک _نشونشون میدم
_هوومم خدا بخیر بگذرونه
جونگ کوک_ خب بریم که خانواده زنم خیلی منتظر موندنبا اینکه ته دلم مالش رفت چشم غره ای بهش رفتم_ زر نزن برو تو
با هم وارد سالن شدیم
مامان و بابا با اخم غلیظی نشسته بودن و الیزابت داشت دورتادور رو نگاه میکرد
جونگ کوک_ خب خوش اومدید سوپرایزی که گفته بودم این بود کاترین جان
لبخند فیکی زدم با اینکه ته دلم داشتم از استرس میمردم
مامان و باباهم در جواب اخم غلیظی بهم کردن
جونگ کوک_خب من الان میخوام همه سوء تفاهم هایی که اشتباهی به وجود اومده رو رفع کنم اجازه هست آقای لی
بابا_گوش میکنممامان هم سری تکون داد و الیزابت فقط با چشای کنجکاو بهمون نگاه کرد
جونگ کوک شروع کرد به صحبت کردن
از اول تا اخر ماجرای طلسم و خانواده اصلی جدمون و همه چیزو جز اینکه اصلا همو دوست نداریم تعریف کردبابا لبخند تمسخر آمیزی زد_ خب الان توقع دارین من اینارو باور کنم ؟؟؟
بعد با لحن وحشتناکی ادامه داد_پشید پشید کاترینننن پشو بریم تا تکلیفتو روشن کنم
_بابا صبر کنید صبر کنید توضیح بدیم
بابا سریع بلند شد و دستمو کشید مامان و الیزابتم بلند شدن
YOU ARE READING
طلسم جنگل
Romanceبا حضور : جونگ کوک کاترین هانا شوگا تهیونگ و اعضای دیگر بی تی اس ❤ کاپل ها رو نمیگم خودتون ببینید 😋❤ ژانر: عاشقانه ، تخیلی ( ومپایر ، الفا و امگا و .... ) کمی خنده دار ، یه جاهاییم غمگین (😂کلا هرچی فکر میکنید هست ) بخشی از داستان : خوابم می...