( عکس کاور برادران یک جهت به جز هری که قبلاً عکسشو گذاشتم می باشد )
این پارتو تقدیم میکنم به Zeinabh00 و raha_stylinson که با کامنتاشون
کلی انرژی به منو نیروانا میدن :)کامنت و ووت یادتون نره شنقلا :>
-
-------------------------------------------------------------
.... لویی عزیزم .
انگشتر هایی که برات گذاشتیم ، حلقه ازدواج من و مادرته که برامون خیلی با ارزشه . امیدوارم کسیو پیدا کنی که با تموم جود دوسش داشته باشی . کسی که همیشه حمایتت کنه و این حلقه رو بهش بدی .
حواست باشه اعتماد کردن به افراد خیلی سخته . اگر کسی به تو اعتماد کرد و قلبشو به تو سپرد اعتمادشو نشکنی چون بزرگترین ضربه رو بهش زدی .
میدونم میدونم ما باهم خاطره زیادی نداریم سعی کردم اینجوری جبرانش کنم برات ._________________
زین : هری مطمئنی میخوای بری ؟
هری : آره .
زین : بذار منم بیام اینجوری خیالم راحت تره .
هری انگشتشو به نشانه سکوت جلوی دماغش میگیره
هری : هیسسس ... ببین اینجوری من خیالم راحت نیست . نمیخوام اگه مشکلی پیش اومد تو توی دردسر بیوفتی .
زین با نگرانی به هری نگاه میکنه .
زین : پس قول بده هیچی اتفاقی برات نمیوفته و سالم برگردی . باشه ؟
هری آروم میخنده : باشه بابا انقد نترس هیچی نمیشه .
زین : یک بار دیگه بهت بگم رستوران از کدوم طرفه و چطوری باید بری ؟
هری : زین ... انقد نگران نباش هیچی نمیشه و میدونم چطوری باید برم .
هری دور و اطراف رو نگاهی میکنه و وقتی مطمئن میشه اوضاع آرومه از زین جدا میشه و میره .
هری : خب حالا از کدوم طرف باید برم ... آها فک کنم همین طرف بود .
هری کیفی که روی پشتش انداخته بود رو محکم میکنه . با خودش نمیتونست تفنگ بیاره چون گلوله و باروت و تفنگ ابزاری گرون بودن و سران کشور ترجیح داده بودن این سلاح ارزشمند رو فقط و فقط توی جنگ ها استفاده کنن .
جز افراد سلطنتی هیچ کسی حق حمل تفنگ و در کل ابزار جنگی نداشت چون امنیت کشور رو به خطر مینداخت . افراد سلطنتی هم حق نداشتند تو مکان های عمومی جز برای دفاع از خودشون از سلاح های جنگی استفاده کنن .
در صورت نیاز اول با شمشیر و اگر نتونستن با تفنگ وارد عمل میشن و این موضوع برای سربازها و کلانتر ها هم صدق میکرد .
DU LIEST GERADE
Adjudge prince [L.S]
Fanfictionصدای فریادش تموم جنگل رو پر کرد .... لویی به سرعت به طرفش میدوعه . هری رو توی بغلش میگیره . کلی خون ازش رفته بود .... نمیدونست باید چی کار کنه گیج شده ... همه چی تا الان خوب بود چی شد ؟ با چشمای پر اشک به هری خیره موند و اسمش رو با درد فریاد صدا...