Ch 03

767 163 26
                                    

«خوب نیست. دوباره.»

گفتن این جمله برای استاد آهنگر کاری نداشت؛ اما هر سه شاگردش رو به جنون رسونده بود.

هیچکدوم فکر نمی‌کردن که وقتی مین یونگی بالأخره به این نتیجه رسیده که اون‌ها آمادگیِ آموزش دیدن رو دارن، همه چیز اینقدر سخت پیش بره‌.

چانگسوب و بوکسونگ کلافه از انجام دادنِ همون کار‌های تکراری، همزمان به سمت جیسونگ چرخیدن و فریاد معترض پسر قد کوتاه‌تر به هوا رفت: «چرا همش خراب می‌کنی؟!»

جیسونگ مسیر نگاه تیزش رو از تیغه‌ی کج و کوله‌ی بین دست‌هاش، به سمت چهره‌ی خشمگین چانگسوب تغییر داد: «دهنتو ببند چانگ!»

یونگی در بحثشون دخالت نکرد.

ترجیح می‌داد اون سه نفر خودشون یاد بگیرن که چطور با هم کنار بیان. لازمه‌ی کار گروهی، همراهی همه‌ی اعضا با همدیگه بود و شاگرد‌هاش تا زمانی که این نکته رو یاد نمی‌گرفتن، نمی‌تونستن برای مراحل پیشرفته‌ترِ آموزش آماده بشن.

بوکسونگ در جهت تلاش برای جلوگیری از ایجاد درگیری بین برادر و دوستش، قدمی به سمتشون برداشت و دستش رو روی شونه‌ی جیسونگ گذاشت تا توجه اون رو به خودش جلب کنه. در واقع داشت تمام تلاشش رو می‌کرد تا لحنش ملایم و فاقد هر‌گونه سرزنشی به نظر برسه.

«این یازدهمین‌باریه که ما به خاطر تو اون تیغه‌ها رو توی کوره می‌ذاریم و از اول صاف می‌کنیم سونگ... چرا یکم بیش‌تر دقت نمی‌کنی تا مثل ما درستش کنی؟»

ظاهراً تلاش‌های برادر بزرگ‌تر چندان جواب ندادن؛ چون جیسونگ با اخم پررنگی خودش رو پس کشید و پا‌کوبان به سمت کوره‌ی روشن و پر‌حرارتِ آهنگری قدم برداشت. بدون اینکه نگاهی به دو پسر دیگه بندازه، تیغه رو بین دهانه‌ی انبر قرار داد و اون رو داخل کوره فرو برد.

استاد مین گفته بود که اول تیغه رو حرارت بدن و بعد از پتک کوبیدن روی اون، توی سطل آب فلزی‌ای که کنار میز کار مرد قرار داره، دماش رو کاهش بدن؛ و اونقدر این مراحل رو تکرار کنن تا در نهایت تیغه شکل صاف و معقولی به خودش بگیره.

یونگی از هیچکدوم توقع نداشت که یک شئ کاملاً صاف و صیقلی تحویل بدن؛ اما کار جیسونگ هم بیش از اندازه ضعیف بود. تیغه‌اش تاب داشت و حتی یک بچه‌ی کوچیک هم می‌تونست پستی و بلندی‌های ناجورِ روش رو تشخیص بده.

بوکسونگ و چانگسوب توی این مدت به پیشرفت مطلوبی رسیده بودن؛ اما هر‌بار که جیسونگ اشتباه می‌کرد، به دستور استادشون اون‌ها هم می‌بایست از نو تیغه‌هاشون رو داخل کوره قرار می‌دادن و یک‌بار دیگه همه‌ی اون مراحل رو تکرار می‌کردن.

اهمیتی نداشت که کارشون خوبه.

تا وقتی که جیسونگ هم به سطح اون‌ها نمی‌رسید، همگی باید یک روند ثابت رو پشت سر می‌گذاشتن.

Ardent ∥ تند و تیز {YoonKook}Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ