chapter2 _Part 4

328 99 73
                                    


 وقتی از رفتن مهمونا مطمعن شد، به سمت اتاق کیونگسو و لوهان رفت و بی هوا در رو باز کرد...لوهان پشت لب تابش نشسته بود و عینکنی که زده بود و صفحه ی روشن لب تاب که صفحه ی کتابی رو به نمایش در اورده بود نشون میداد دوست پزشکشون جز لودگی کار دیگه ای رو هم انجام میده.

کیونگسو هم به تاج تخت تکیه داده بود سرش تو گوشیش بود و با یک نگاهم میشد فهمید اصلا مست نیست.

-از بازی که راه انداختی لذت بردی؟

لبخندی روی لبهای کیونگسو نشست.

+لذت بخش بود.

_که حتی تو رابطم خوب نیست؟

بکهیون با خنده اینو گفت و خودش رو کنار کیونگسو روی تخت انداخت.

+ چی بدتر از این به یه مرد بگی کارش تو رابطه داشتن خوب نیست؟

لوهان با خنده به بکیهون و گیونگسو نگاه میکرد.

_شما دوتا واقعا از وقتی که به کره برگشتیم حالتون خیلی خوبه.

+بیخیال دکتر ما همیشه خوب بودیم،تو یه خورده عجیب میزنی.

بکهیون با خبیثانه ترین حالت ممکن به لوهان نگاه می کرد و منتظر جوابش بود‌

-منظورت چیه؟

+سهون چرا دنبالت می کنه؟

اخم های لوهان با شنیدن اسم سهون در هم شد.

_ من چه می دونم ،اومده میگه کارمند کیونگسو چرا باید باهاش توی اتاق باشه. و من فکر می کردم تو فقط کارمندشی و از این حرفا

با این حرف بکهیون و کیونگسو به شدت به خنده افتادن.

+ اوههه فکر کنم دوست پسر جدید پیدا کردم..خودت رو ناراحت نکن عشقم.. و مثل یه کارمند وفادار و یک عاشق پیشه پاشو برو برام یه قهوه بیار.

بکهیونم با خنده گفت.

-یه لیوان ابمیوه هم برای من.

لوهان که حسابی توسط دوستهاش مسخره شده بود عینکش رو در اورد و به سمت بچه ها حمله ور شد.

_میکشمتون.

***

صدای در خونه باعث شد تا از حال و هوای خودش خارج شد

به آرومی به سمت در رفت و با باز شدن در کریس رو دید که پشت در زانو زده بود و دستهاش رو بالا گرفته بود.

کریس به محض دیدن سوهو شروع به حرف زدن کرد.

-قسم می خورم من بی تقصیرم، همه چی زیر سر بکهیون بود، اون یه پیشنهاد داد و من وقتی دیدم با این پیشنهاد می تونم مدام و بی دغدغه تو رو ببینم با کمال میل قبول کردم... از اونجایی که گفتی بود کار و زندگی شخصی جدا ،دیدم این یه معامله ی دو سر سوده و نتونستم ازش دست بکشم،واقعا متاسفم.

¤ϟϞ҂ 𝓕𝓐𝓛𝓢𝓔_ 𝓢𝓔𝓐𝓢𝓞𝓝2 ҂Ϟϟ¤Where stories live. Discover now