chapter2_ Part 7

343 99 29
                                    

لوهان عصبانی قهوه ی سهون رو برداشت و به سمت شرکت رفت،به محض ورود به شرکت با دیدن دو مردی که داخل شرکت بودن، شکه زده روش رو برگردوند تا از شرکت خارج شه که با سهون برخورد کرد.

_ کجا داری میری آهوی فراری؟

لوهان با رنگی پریده به سهون نگاهی انداخت.

+ میشه بریم بیرون.

زمزمه ی آروم لوهان،باعث شد سهون کمی تعجب کنه اما بدون حرفی در شرکت رو باز کرد تا لوهان خارج شه و خودش هم پشت سرش از شرکت خارج شد.رنگش به شدت پریده بود و همین سهون رو متعجب می کرد.

_ لوهان، حالت خوبه؟

لوهان نگاهی به در شرکت انداخت و راهش رو به سمت شرکت بکهیون کج کرد که همون لحظه بکهیون هم از شرکت خارج شد و با تعجب به لوهان و سهون نگاهی انداخت.

_ سهون فکر می کردم باید توی جلسه باشی،چانیول بهم زنگ زد و در مورد جلسه‌ی مهمی حرف میزد.

+ به منم زنگ زد ولی..

حرفش رو با نگاه به لوهان قطع کرد.بکهیون متعجب و سوالی به لوهان نگاه می کرد.که لوهان به زور چند کلمه ای رو حرف زد .

+ یکی از مدیرهای ارشد چونگ آنگ توی شرکت چانیول بود.

_ تو مدیر ارشد گروه چونگ انگ رو از کجا می شناسی؟

سهون متعجب سوال پرسیده بود اما بکهیون هم مثل لوهان بود کمی نگران به نظر می رسید.

_ میرم ببینم چه خبره.این جا بمون.

بعد روشو به سمت سهون کرد.

+ تو نمیای سهون.

اما سهون جواب سوالش رو نگرفته بود.

_ لوهان

لوهان با حال بدی به سمت سهون برگشت.

+ میشه بعدا حرف بزنیم سهون.

سهون که حال بد لوهان رو دید همراه با بکهیون اونجا رو ترک کرد.

.

.

.

هر دونفر به محض ورود به اتاق جلسه با دو مرد غریبه مواجه شدن، بکهیون برخلاف سهون هر دو نفر رو میشناخت و لبخندی که به لب داشتبه سمت یکی از مردها رفت و دستش رو به سمتش دراز کرد.

_ مشتاق دیدار مدیر سو.

_ مشتاق دیدار اقای بیون.

بقیه ی افراد حاضر در اتاق متعجب به بکهیون نگاهی انداختن،انگار که یکبار دیگه بهشون ثابت شده بود دامنه ی ارتباطات بکهیون خیلی خیلی قوی تر از چیزیه که فکرش رو می کردن.

بکهیون بعد از دست دادن با اون مرد به سمت کریس رفت و کنارش نشست.، اون روزها کریس رو به راحتی می تونست توی دو شرکت ببینه.

¤ϟϞ҂ 𝓕𝓐𝓛𝓢𝓔_ 𝓢𝓔𝓐𝓢𝓞𝓝2 ҂Ϟϟ¤Where stories live. Discover now