پارت 2 [ شک ] ♨️🤷🏼‍♀️

1.1K 92 0
                                    

نامجون:از اتاقشون اومدم بیرون و رفتم تو اتاق خودم و از داخل کمد یدونه هودی مشکلی و با یه شلوار مشکی برداشتم و از اتاق اومدم بیرون رفتم سمت اتاق جیمین و ته که داشتن فیلم میدیدن اروم دره اتاق رو بستم و رفتم پایین و از خونه رفتم بیرون
جین

بیدار شدم دیدم که جیهوپ ناراحت نشسته رو کاناپه نشسته....
رفتم پیشش و ازش پرسیدم چیشده؟...

جیهوپ : بابا منو شوگا رو از هم جدا کرد 😭.....

جین : چرا؟؟؟؟؟؟

جیهوپ : نمیدونم.....

شوگا:رفتم پیش هوسوک بغلش کردم
پاپا میشه به بابا بگی مارو جدا نکنه لطفا اخه بدون هوسک خوابم نمیبره

جین : باید از بابا تون بپرسم دلیل جدا کردنتون چیه بعد.....

شوگا:باشه

جیهوپ : نههههههههه من نمیخواممممممم از شوگا دور بشمممممممم 😭😭😭💔💔💔

جین : اصلا بابا تون کجاست؟

ا.د الان متوجه نبودنش شدی 😐؟
ا.د 2: والا💀

جیهوپ : هق گف.. گفت..هق نمیدونم.. ( نمیدونی زر نزن 😔💔)

( جین )
رفتم تا به نامجون زنگ بزنم ببینم کجاست
.... بوق..... بوق.... بوق....

نامجون:گوشیم از داخل جیبم برداشتم و دیدم جینه برداشتم
الو؟؟

جین : سلام نامی جونم....
کجایی عزیزم....

نامجون:اومدم یکم قدم بزنم یکم دیگه میام خونه

نامجون:بچه ها چیکار میکنن؟؟

جین : اوکی عزیزم منتظرتم

(اینجا بگم نامجون الکی گفته داره قدم میزنه اومده بیمارستان برا افسردگیش)

جین : شوگا و جیهوپ که ناراحتن و کوکی و تهمین هم خوابن....

نامجون: شوگا چیهوپ براچی... ایششش جین دقت کردی این دوتا این روزا عجیب شدن؟*

جین : عجیب؟

جین : نه دقت نکردم چیزی شده؟

جیهوپ استرس گرفت * شوگا خشکش زد *

نامجون:صبح تا ظهر تو اتاقن و درو قفل میکنن و بغضی وقتا صدای یه داد کوچیک میاد جین من نگرانم

جین : عه من به این کاراشون دقت نکردم....

ا.د تو دیگه چجور پاپای هستی جین 😂🤦🏼‍♀️
ا.د2 والا

نامجون:بهتره دیگه جدا از هم باشن شاید... شاید سکس میکنن(با نارحتی گفت)

جین : یا قمر بنی‌هاشم 😱 پوستشون رو می کنمممممم

ا.د به اعصاب مسلط باش جین عزیز...
ا.د2 والا
ا.د2 درد و والا

نامجون:باشه شاید اشتباه میکنم ولی تو باهاشون صحبت کن

جین : نگران نباش 😊

ا.د جین داره خشن میشه یکی کمک کنهههه

نامجون:باشه فقط از وسط چهار تاشون نکنی.. اوه من باید برم فعلا
گوشی رو قطع میکنه

جین
رفتم تا یک لیوان اب بخورم ... تا همون طور که نامی گفت چهارتاشون نکنم....

مینهوپ

جیهوپ : شوگا انشالله اون دنیا میبینمت...

شوگا:منم همینطور و اون موقعه دیگه راحتم میتونم بخوابم

ا.د خدارحمت تون کنه 😔🤲🏻

(نامجون میاد خونه)

نامجون:روی مبل پیش چیهوپ و شوگا نشستم
سلام پسرا

شوگا:سلام بابا

جیهوپ : س.. سلا.. سلام

شوگا:زدم به پهلوی جیهوپ که لکنت نگیره

(فلش بک 2 ساعت پیش )

جین
رفتم تا یک لیوان اب بخورم ... تا همون طور که نامی گفت چهارتاشون نکنم....
بعد به سمت شون رفتم خندیدم و گفتم : پسرا ..

جیهوپ : با استرس و لکنت گفت : جا... جانم... پ.. پاپا

شوگا:پاپا چیزی شده؟؟؟
جین یکی از دستاش رو روی شونه جیهوپ گذاشت و یکی دیگه رو روی شوگا....

جین : چرا شب تا صبح صدای ناله میاد از تو اتاق تون؟

شوگا:چ.. چی... نا.. ناله؟؟ولی ما.. صدای نمیشویم

مینهوپ : صدای ما نبود صدای فیلم بود....

جین : اها پس فیلم های خاک تو سر نگاه میکنید؟

ا.د گور خودتون رو کندین 🤦🏼‍♀️

شوگا:نه چیهوپ هنوز کوچیکه برا این چیزا

جیهوپ : ار.. هه

جین : خودتون چی اون کارا رو انجام میدین؟

شوگا:کیدوم کار

ا.د2 خود را به خنگیت زد
ا.د یس یس

جیهوپ : ن.. نه... هه

جین : قرار بابا تون بیاد با هم صحبت کنیم که کدوم یکی تون رو اول بکشم....

ا.د جینننن بچن خوووو

شوگا:پاپاااا من بزرگ شدم و حواسم به برادر کوچیک ترم هست و من دیگه بالغ شدم

شوگا:میدونم چی درسته چی نیست

جین
به سمت شوگا رفت و خم شد....
جین : پس انجام میدین ها 🤨

شوگا:اب دهنم قورت دادم
خوب اره ولی با چیهوپ نه

جین خم تر شد... ا.د خب دیگه بسه کمرش الان میشکنه

جین : پس چرا جیهوپ لکنت گرفته و بعضی وقتا کج و کوله راه میره؟

جیهوپ : خدا دیگه لو رفتیم

شوگا:چشام گرد شد
خوب چون تو خواب لهش میکنم پاپا بنظرم فاصله کمه یکم بیا جلوتر تو دهنمی

جین : اها ... برگشتم عقب* رفتم سراغ جیهوپ....

༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻

سلام
اینم پارت جدید 🥺❤
امیدوارم خوشتون بیاد اگه دوستش داشتید ووت و کامنت یادتون نره 🥺🥺🥺❤❤❤

𝙺𝚒𝚖 𝙵𝙰𝙼𝙸𝙻𝚈 ❤️🔞Where stories live. Discover now