پارت 7 [ نامجون هورنی] 🔞

898 50 6
                                    


بگل روووو 🥺❤

+++++++++--------++++++------++++++

نامجون:لبم روی لبش گذاشتم و اروم شروع کردم به بوسیدنش و بین بوسه گفتم کیم سوکجین بهت نیاز دارم

جین از لذت زیاد ناله میکرد و در بوسه با نامجون همکاری میکرد که....

بچه ها در رو باز میکنن و میان داخل

ا.د2 چرا نمیزارید خلوت کنننننننن

جیمین:بابااااا با پاپا چیکار میکنی؟؟

جین نامجون رو پس زدم و سریع به سمت اتاق فرار کردم

نامجون:با تعجب به بچه ها نگاه کردم و گفتم ش... شما کی اومدید؟؟ ؟؟

شوگا و جیهوپ زدن زیر خنده

نامجون:یاااا نخنید ریدیم تو خودمون اهه نمیزارید یکم تنها باشیم

با عصبانیت رفتم به سمت اتاق مشترک منو جین و دیدم از خجالت سرش رو تو بالش فرو کرده

جین سرم رو از بالش جدا کردن و پریدم تو بغل نامجون

نامجون:دستم زیر باسنش گذاشتم که نیوفته

جین با این حرکت نامجون سرش رو برد تو گردن نامجون
نفسای جین به گردن نامجون میخورد و باعث شد هورنی تر شه و چشاش خمارشه و دیکش ور بیاد

نامجون:جین خوا... خواهش میکنم نکن

جین که دید نامجون داره هورنی میشه سریع از بغلش اومد پایین و گفت : ببخشید...

نامجون نفسام سنگین شده بودن

نامجون:اشکال نداره... من میرم حموم

جین : باشه برو...

جین رفت پایین پیش بچه ها....

نامجون‌
رفتم داخل حموم و لباسام رو سریع در اوردم به دیکم نگاه کردم که خیلی بزرگ شده بود بیشتر از قبلا یکم شامپو برداشتم و روی دستم ریختم و شروع کردم هندجاپ رفتن و ناله میکردم یدونه از دستم در رفت که یه ناله بلند کردم ولی سریع خفش کردم که جین نفهمه

تهکوک رفت پیش جین و بغلش کردن*

کوک:پاپاااا ته لبم رو گاز گرفت و بعد گفت حقته اخم *

جین خندید و گفت : ته ته کوکی رو اذیت نکن
و کوکی رو بغل کرد

ته:منم بغل
جین خندید و گونه ته رو بوسید و بغلش کرد

کوک : پاپا با بابا اشتی کردی؟؟؟

شوگا:با بابا قهر نبود فقط یکم باهم حرف زدن و میخواست باهم بازی کنن که ما اومدم خنده بلند*

کوک : واقعاااا؟؟؟

ته : هوم

جیمین : پاپا من گرسنه....

جین تازه فهمیده که بچه ها کلا شام نخوردن و گرسنن

جین : الان غذا درست میکنم چی دوست دارید؟

𝙺𝚒𝚖 𝙵𝙰𝙼𝙸𝙻𝚈 ❤️🔞Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin