آروم در اتاق مادرش رو بست و روبه یه ریم که معصومانه گوشه مبل خوابیده بود رفت و آهسته کنارش نشست
_از مدرسه که اومد خیلی منتظرت موند،دیر کردی خوابش برد
تهیونگ دستی کشید به موهای مجعد مشکی دختر که دقیقا مشابه موهای خودش بود و با صدای زیری روبه خواهرش گفت:
_عب نداره،بزار بخوابهیونا هم به پیروی از پسر با صدای آرومی غر غر زد
_بعد پا میشه میفته به جون منتهیونگ لبخندی زد و به نوازش کردن موه های دختر ادامه داد و زمانی که سرش رو بالا آوورد با اشاره خواهرش که به سمت آشپزخونه میرفت آروم دستش رو از مو دختر بیرون کشید از روی مبل بلند شد
وارد آشپزخونه شد و با قرار روبه روی خواهرش پشت میز نشست و منتظر حرف هایی از سمت یونا که حدس میزد چی باشه شد
_بر نمیگردی خونه؟ تا کی میخوای پیش مونبین بمونی؟ معذب نیستی تو خونه یه آدم غریبه؟_نه! درسته سخت میگذره ولی معذب تر از زمانی که
اینجا بودم نیستبا دیدن قیافه ناراحت خواهرش پشیمون از حرفی که زده پوفی کشید
_ببخشیدیونا آهی کشید و بدون حرفی بلند شد تا چای سبز که دم گذاشته بود رو برای خودشون بریزه
از یخچال کیک برنجی رو بیرون آوورد و کنار فنجون های کوچک چای گذاشت و جلوی تهیونگ قرارش داد که بلافاصله با بلند شدن بخارش تهیونگ بینی اش رو چین داد
_حداقل میتونم ازت خواهش کنم به خودت بیشتر برسی؟ رنگ صورتت پریدست و لاغر تر از همیشه بنظر میرسی
تهیونگ با حس بدی که بهش دست داده بود فنجون رو از خودش دور کرد
_خوبم به خودم هم میرسم نگران نباشیونا دلخور گفت
_چرا چای نمیخوری؟تهیونگ زیر لب و جوری که دختر نشنوه زمزمه کرد" مثل اینکه ازین به بعد حالم از هرچی چای بهم میخوره"
و دستشو دراز کرد و کیک برنجی برداشت
_کیک برنجی رو خالی ترجیح میدم
و کیک را در دهانش انداخت و مزه کرد،با لذت از طعمی که داشت زیر زبونش حس میکرد هومی گفت
_چه خوشمزه شدهیونا لبخندی زد
_نوش جون بیشتر بخورتهیونگ آروم لقمه اخرش رو جویید دست خواهرش که روی میز بود رو گرفت و آروم گفت
_مرسی که از مامان مراقبت میکنی،میدونم علاوه بر خستگی جسمی، دغدغه روحی هم داری و شوهرت راضی نیست که مامان اینجاست،خیلی ازت ممنونم،و همیشه مدیونت میمونم و بهت قول میدم تمام تلاشم بکنم تا خونه بگیرم و مامان ازینجا ببرم،هروقت هم که برای مامان یا حتی خودت نیاز به پول بود بهم اطلاع بده حتما نونا
YOU ARE READING
"AVATAR"
Actionخلاصه داستان: به پسر "آواتار" دست زدن تاوان سنگینی داره! زمانی که یه تار مو ازش کم شه به دست آووردن کل پک های "آواتار" و نگهداشتن پک خودت که سهله دیگه حتی نمیتونی لباس تو تن ات رو حفظ کنی چون "آواتار" قراره اون رو همراه با بدنت بدره!! کاپل:کوکوی ژا...