𝙋𝘼𝙍𝙏 1

1.4K 230 18
                                    

ممکنه غلط املایی داشته باشه❗️

لیموزین مشکی رنگ جلوی یکی از بزرگترین برج های پکن توقف کرد. در ماشین توسط محافظ باز شد و مرد با ماسکی مشکی با اقتدار از ماشین پیاده شد. حدود ده محافظ بلند قد کلت به کمر بسته پشت سر مرد حرکت کردند.
وارد برج شدند و مرد همراه دو محافظ سوار آسانسور شد و به طبقه ی مورد نظر رسیدند.
دره بزرگ توسط دو نفر باز شد و جمعی از افرادی که دور میز بزرگی نشسته بودند با دیدن مرد بلند شدند و تعظیمی به عنوان احترام برای مرد انجام دادند و همزمان با صدایی رسا گفتند:

"درود و خوش آمد به کیم ویلیام"

این رسم و قانون این مجمع و سازمان بود. همگی وظیفه داشتند برای اون مرد سر خم کنند و یا حتی جون خودشون رو هم فدا کنند. این عاملی بود که در ازای عضو شدن به این مجمع باید انجام می‌دادند و علاوه بر اون مهم ترین نکته این وسط این بود که باید بهترین عملکرد خودشون رو به اون مرد نشون می‌دادند.

هیچکدوم از اون افراد نمیدونستند که مرد پشت ماسک هویت اصلیش کیه و یا اون فرد قدرتمندی که سالهاست سر زبون تمام باند ها افتاده کیه. اما یک چیز خوب میدونستند. اینکه خیلی از گروهای کوچیک و بزرگ مافیا فقط برای اینکه کمی به اون مرد نزدیک بشن خون و خونریزی راه مینداختند تا بلکه مورد توجه کیم ویلیام معروف قرار بگیرند.

درسته کیم ویلیام مهم ترین رئیس باندهای مافیای آسیای شرقی کسی که اختیار و افسار گروهای جنایی یاکوزای ژاپن و مهم ترین گروه گانگستری چین 'تثلیت' و حتی افسر های پلیس و قاضی هارو از طریق قدرت و رشوه بدست گرفته بود.

تمام افرادی که پشت این میز بودند در این مکان همیشه احساس رضایت و غرور داشتند که همه ی این ها به کیم ویلیام برمی‌گشت. فقط ۱۷ نفر از رهبران گروهای مختلف مافیا برای رسیدن به این جایگاه در این سازمان موفق شده بودند که لیاقت خودشون رو به مرد نشون دادند و اگر کسی از این جمع جونشو از دست می‌داد فرد دیگری که لیاقتشو داشته باشه جایگزین اون فرد میشد.

مرد نگاه گذرایی از پشت ماسک به همگی اونها کرد و به سمت جایگاه اصلیش رفت و روی صندلی نشست و بقیه هم بعد از اون دوباره روی صندلی های خودشون نشستند. بالاخره صدای بَمش به گوش اون افراد رسید.

"شروع کنید"

همون لحظه صدای هیشیدا مرد پنجاه ساله رهبر مافیاهای ژاپنی توجه همه رو به خودش جلب کرد.
" ما دور هم جمع شدیم تا درمورد دوتا از پلیس های اینترپل که حدود دوسال به خیلی از افراد باند های ما خسارت وارد کردند و خیلی از افرادمون و مکان های قرار هامون توسط اونها لو رفتند صحبت کنیم." و با لحنی که مشخص بود راضیه ادامه داد.

𝘼𝙢 𝙄 𝙝𝙞𝙨 𝙛𝙖𝙩𝙝𝙚𝙧?Where stories live. Discover now