𝙋𝘼𝙍𝙏 4

792 183 108
                                    


"حالش چطوره؟"


مرد با لحن محکمی پرسید. پا روی پا انداخت و کامی از سیگارش گرفت. دکتر عینکش رو در آورد و روی میز گذاشت. به مرد نگاه کرد و به صحبت اومد:

"پارک جیمین همین یک ساعت قبل بهوش اومد اما به دلیل ضربه ای که به سرش خورده هنوز کمی سر گیجه داره اما شکستگی ای نداره. اما درمورد همسرتون باید بگم متاسفانه چهار روزه که از بهوش اومدنشون میگذره روند بهبودی عالی بود و آتل هاشون رو باز کردیم اما مشکل اینه که همچنان لب به هیچ غذایی نذاشتند. فشار خونشون خیلی کم میشه هر روز برای همین مجبور میشیم شبا یک سرم تقویتی بهشون تزریق کنیم. نگرانشونم جناب کیم اینطور پیش بره اتفاق جالبی نمیوفته."

دکتر میانسال با نگرانی رو به مرد گزارش داد. تهیونگ از اینکه میدونست جونگکوک بخاطر دیدن پسر اون مرد داره لجبازی میکنه عصبانی میشد و براش سخت بود. مهم نبود اون بچه از گوشت و خون جونگکوک هست از فکر کردن به خیانت جونگکوک و عشقش به اون بچه ی حرومزاده روانی میشد.

چند لحظه بعد نفر سومی بهشون ملحق شد و روی مبل سلطنتی کناری نشست. تهیونگ‌ از فکر بیرون اومد و منتظر نگاهش کرد. مرد بزرگتر متوجه نگاه منتظر دوستش شد.

"نه تنها هیچ ریکشنی نشون نداد بلکه نگاهمم نکرد."

مرد بزرگتر با نا امیدی گفت. تهیونگ عصبانی سیگارشو داخل زیر سیگاری طلایی رنگ خاموش کرد و از روی مبل چرمی بلند شد.

"میخوای چیکار کنی تهیونگ؟ آروم باش بشین."

یونگی با دیدن چهره ی عصبانی دوستش گفت‌ و دکتر هم متعجب و ترسیده به اون مرد نگاه کرد اما تهیونگ بی‌توجه به صحبت دوستش به سمت پله ها رفت. به سمت اتاقی که فرد مورد نظرش داخلش بستری بود رفت و واردش شد.

"برید از اتاق بیرون!"

پرستارها با ورود و صدای دستوری و ترسناک‌ مرد ترسیده از اتاق بیرون رفتند. تهیونگ نزدیک تخت شد و به صورت پسر که رنگ پریده بود نگاه کرد و حتی نگاهشم نمی‌کرد. با خونسردی یک پاشو روی تخت‌ و بعد دو دستشو دو طرف سر پسر گذاشت. با خشم چونه پسرو طرف خودش برگردوند. با لحن محکم و سردی گفت:

"به من‌ نگاه کن جونگکوک!"

پسر از عمد چشماشو بست تا تهیونگ رو عصبانی تر بکنه. خودشم نمی‌دونست چرا اما میخواست که لجبازی کنه. مرد که دید پسر از عمد چشماشو بسته با خونسردی نفسی بیرون داد. سرشو پایین آورد و لباشو روی لبای پسر‌ گذاشت. جونگکوک با تعجب چشماشو باز کرد و به تهیونگی که با خشم لبشو میبوسید و‌ گاز می‌گرفت نگاه کرد.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: 2 days ago ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

𝘼𝙢 𝙄 𝙝𝙞𝙨 𝙛𝙖𝙩𝙝𝙚𝙧?Where stories live. Discover now