خب خب ....از این پارت به بعد به اتفاقاتی که رخ میده دقت کنید چون
داستان اصلی داره شروع میشه !
..................................................................۱۰🍀
از زبون راوی :
مدیر : نهههههه.....دیگه نمیبخشمت هوسوک .....توی دانشگاه من هیچکس
حق عشق بازی توی راهرو رو نداره ....اونم با کی ؟! با یه پسر
هورنی بدبخت....
جیمینی که سرخ شده بود با حرف آخر مدیر بغض گلوشو گرفت .....
اما هوسوک بر عکس جیمین عصبی شده بود با این حرف مدیر نظرش
درباره کار تو این دانشگاه کاملا عوض شد و از لغبی که مدیر احمق
دانشگاه به عشقش داده بود عصبانی شده بود...
تا به جیمین نگاه کرد مغزش سوت کشید ....جیمین داشت گریه میکرد .....
کنترلش دیگه دست خودش نبود . یه دفعه به سمت مدیر حمله ور شد .....
مشتاش و تو صورتش خالی کرد جیمین اومد سمتش ، التماسش میکرد که
ولش کنه .....اما هوسوک گوش نمیکرد تا اینکه در باز شد و
نامجون و بقیه وارد اتاق شدن ....
نامجون : هوسوکککککک ولش کنننن.....
هوسوک که حالا دست برداشته بود از زدن مدیر دیوونه دانشگاه ،
خونی که به خاطر عصبی شدنش از بینیش سرازیر شده بود رو پاک کرد و
تهدید وار رو به مدیر کرد و گفت : به چپم که اخراج شدم ، فقط
یه بار دیگه بشنوم به جیمین ......به دوست پسرم
همچین لغبای فاکی ایی و دادی دیکتو شقه شقه میکنم ....
.
.
تو خونه :
هیچکس هیچ کوفتی نمی گفت.....
هر ۶ تا شون تو حال رو مبلا کنار پارتنرشون نشسته بودن
اما نه اشتباه نکنید !
اونا نه همو بغل کرده بودن نه با هم حرف میزدن .....
فقط به هوسوکی که عصبی نشسته و داره به جیمینی که بغض کرده و
از خجالت قرمز شده نگاه میکنه ، خیره شده بودن .
یه دفعه تهیونگ گفت : میشه انقدر ساکت نباشید.....
نامجون : هوسوک نگران نباش یه جای دیگه کار پی.....
هوسوک : واقعا نامجون الان فکر میکنی من نگران کارمم؟!( با داد )
با داد هوسوک جیمین زد زیر گریه همشون با تعجب به جیمین نگاه کردن
تا اینکه کوک رفت پیشش و بغلش کرد .....
تهیونگ که دیگه تحمل گریه های ممتد جیمین و نداشت
روبه هوسوک کرد و با داد نسبتا بلندی گفت : جانگ تو هر سری به
جای اینکه حالشو بهتر کنی به گریش میندازی
این دیگه چه رفتار گوهیه؟!!!!!!
هوسوک از شوکی که بهش وارد شده بود نمیدونست چیکار
کنه یا چی بگه ، تا اومد جواب تهیونگ و بده یه دفعه جیمین
با صدای تو دماغی که به خاطر گریه بود گفت : نه تهیونگا..... من به خاطر
داد هوسوک گریه نمیکنم .....فقط......فقط ......
جیمین دوباره گریش شدت گرفت به خاطر همین نامجون به همشون
علامت داد که الان میخواد باهاش تنها باشه ، همشونم بدون
هیچ حرفی رفتن تو اتاق تهیونگ و کوک .....
نامجون همیشه با آرامش با همه صحبت میکرد و خب الان این قابلیتش
بدرد میخورد ، پس آروم کنار جیمین نشت و بغلش کرد ....
چند دقیقه بعد که جیمین آرومتر شد ازش جدا شد و رو به روش نشست ....
نامجون : دوسش داری ؟!
جیمین : چ....چی ؟! ک...کیو ؟!
نامجون : خودت میدونی کیو میگم ....جناب عصبی😅
جیمین ریز خندید که نامجون گفت : همیشه بخند ...خنده بهت میاد ،
فکر کنم هوسوک دیوونه این خنده هات بشه !
جیمین یه مقدار قرمز شد اما یه دفعه گفت : آره.....عاشقشم ....
نمیدونم چرا اینجوری میشم ....ولی وقتی می بینمش
احساس غرور بهم دست میده انگار خوشتیپ ترین مرد دنیا پیشمه....
نامجون با لبخند گفت : خودش چیزی گفته درباره حسش؟!
جیمین : آره؛ همین امروز قبل اینکه اون اتفاقات بیفته !
حس میکنم براش مهمم....
نامجون : میدونی چیه ؟! من و هوسوک دو ساله با هم دوستیم....
هم و خیلی خوب می شناسیم.....اون دیوونته جیمین .....
من اینو میفهمم از نگاهاش.....از حرفاش.....از صدای قلبش که وقتی گریه
میکنی میشکنه.....هواشو داشته باش .....اونم تا جایی که بتونه
هواتو داره ....
جیمین با حرفای نامجون لبخند گرمی زد و گفت : قول میدم .....
قول میدم همیشه مراقبش باشم .....هیچوقت هم ترکش نکنم .....من خیلی
دوسش دارم هیونگ.....بهت قول میدم هیونگ ، که هیچوقت قلبش و نشکنم .....
نامجون 'خوبه' ارومی زیر لب گفت و یه دفعه
آروم گفت : پس چرا گریه میکردی ؟!
جیمین هم آروم جواب داد : آخه....اخه.....دلم به حال هوسوک سوخت
اون فقط میخواست به من اعتراف کنه .....اما به خاطر یه اعتراف
مسخره کارشو از دست داد .....
نامجون : اوووو کیوت .....نگران کارش نباش اون خودش
حواسش هست .....هوسوک بیشتر از من تو کار تجربه داره 😊
جیمین : باشه .....مشکلی نیس.....خوبه !
نامجون : حالا بگم بیان ؟!
جیمین: آره بگو بیان یه فیلم با هم ببینیم ....حوصلم سر رفت !
.
.
.
.
خب اینم از این پارت ....بالاخره این دو تا بهم اعتراف کردن ....😂😐
و خب شاید بگین که چرا از تهکوک نمی زارم.....پارت بعد شاهد رابطه تهکوکید😏😂
بله..... پس لطفا اون ستاره کوچولو اون پایین رو هم کلیک کن 😘
YOU ARE READING
MY BABY BOY
Romance( قول میدم ..... قول میدم همیشه مراقبش باشم .....هیچوقت هم ترکش نکنم .....من خیلی دوسش دارم هیونگ.....بهت قول میدم هیونگ ، که هیچوقت قلبش و نشکنم ..... ) کاپل ها : هوپمین ، تهکوک، نامجین کاپل اصلی : هوپمین ژانر : اسمات ، عاشقانه و کمی غمگین 😁 🍀...