Part 12

64 17 0
                                    

۱۲🍀

از زبون هوسوک :
اههههه.....واقعا خسته شده بودم !
میخواستم زودتر غذا رو بیارن که بخوریم ....
نامجون وقتی دید جین نیومد رفت پیشش ، گوشی تهیونگ هم زنگ زد و رفت
که جواب بده البته کوک هم دنبالش رفت ، الان فقط من بودم و
جیمین که داشت تو گوشیش می چرخید....
هوسوک : بیبی ....
جیمین : هوممم....
هوسوک : واقعیتش میخواستم باهات درباره ی چیزی صحبت کنم !
سعی کردم با لحن آروم بگم که نترسه اما وقتی نگاهم کرد فهمیدم
نگران شده ....
گوشی و گذاشت رو میز و اومد کنارم و بغلم کرد ....
جیمین : چی...چی شده ؟! بگو عزیزم می شنوم....
نفس عمیقی کشیدم و گفتم : واقعیتش.......(مکث)من یه کار پیدا کردم
اما اصلا ربطی به کار قبلیم و رقص و معلمی و اینجور چیزا نداره !
از قرمز شدن لپاش فهمیدم استرس گرفته آروم گفت : چ...چه کاری ؟!
خطرناکه؟!
هوسوک : نه نه بیبی ....کار بد و خطرناکی نیست کار بیزینسیه.
یه نفس عمیق کشید و با لبخندی که چشماش و می پوشوند و زیر دل من و
خالی میکرد گفت : اینکه عالیه ....تازه درآمد بیشتری هم داره !
بهش لبخند زدم و گفتم : اما یه مشکلی هست ؛
جیمین : چه مشکلی ؟
هوسوک : اون کسی که قراره پیشش کار کنم .......
برادر یونگیه ( برادر اکس هوسوک ، 'همون یونگیه خودمونه' )
جیمین با ترس و ناراحتی دستش و از دور کمرم برداشت و بلند شد و گفت :
خب چه اهمیتی داره ! بالاخره تو به کار احتیاج داری نه ؟!

از زبون راوی :
هوسوک واقعا نمیدونست چی بگه .....
حال جیمین و درک میکرد ، دوست داشت به مکالمشون ادامه نده و بزاره
جیمین حال اون و درک کنه ، اما وقتی بغض جیمین شکست و اشکاش
خیلی آروم گونه هاشو خیس کرد ....
با تعجب بیبیشو بغل کرد و روی همون مبل نشوند روی پاهاش .....
با پشت دستش اشکایی که مثل مروارید روی صورت عشق کوچولوش
سرازیر شده بود و پاک کرد و گفت : چرا گریه میکنی ؟!
جیمین : آخه....اخه .....میترسم دوباره مثل قبلنا تنها بشم !
هوسوک : کی گفته که قراره تنها بشی ؟
جیمین : آخه تو خودت گفتی که اون قبلا....
هوسوک : هیسسس....هیچی نگو .....فقط یه لحظه دربارش فکر کن ....
چرا باید برگردم به آدمی که ازش متنفرم ؟
( مکث )
خودت میدونی بیبی بوی که چقدر برام با ارزشی ......اینو باید از حرفایی
که بهت میزنم فهمیده باشی !
دلم میخواد شرایط منو درک کنی ....منم قول میدم برات جبران کنم !
نظرت چیه ؟! ( با نیشخند )
جیمین ریز خندید و هوسوک و مثل بچه ها بغل کرد و گفت : اگر
قول بدی که زیاد تنهام نزاری ، می زارم همونجا کار کنی !
هوسوک : چطور میتونم بیبی بویم و اونم وقتی که تو خونه داره خودشو
برام آماده میکنه تنها بزارم ....
جیمین خندید و لیسی به لباش زد که همون لیس باعث شروع بوسه ی
خیسشون شد .....
لبای هم و میخورن و زبوناشون و به هم گره میزدن.....
اما با صدای داد تهیونگی که از طبقه پایین میومد ، بوسشون و قطع کردن
اصلا کی تهیونگ رفت پایین ؟! اون که رفته بود به گوشیش جواب بده.....
یهو کوک و جین با ترس از پله ها اومدن بالا و این هوسوک بود که
با اخم عصبی ای سمتشون رفت .....
جیمین فقط با تعجب وایساده بود و به اونا از دور نگاه میکرد ....
اما با صدایآشنایی که از پایین پله ها اومد و اون فرد جدیدی
که جلوی در ظاهر شد ، این کوک بود که سمت جیمین دویید تا
از استرس دوباره غش نکنه ....
اون ....اون تهمین بود ، که با یه نیشخند مسخره به جیمین
نگران نگاه میکرد .....
.
.
.
همه توی هال نشسته بودن و داشتن به تهمینی که با قیافه و تیپ جدیدی
اومده نگاه میکردن اما باید به اینم اشاره کنم که تهیونگ و نامجون ،
هوسوک و گرفته بودن تا نره اون عوضی رو در حد مرگ کتک
بزنه ...
جیمین فقط سرش پایین بود و به بغل جین هیونگش پناه برده بود و
کوک هم نگم که ، چه نگاهایی به تهمین میکرد ....
یه دفعه کسی که نباید صحبت میکرد شروع کرد حرف زدن : عوض شدی
جیمین !.....کیوت تر شدی !
هوسوک: خفه شو عو....
تهیونگ جلو دهن هوسوک و گرفت تا همون اول
فش کشش نکرده ....
تهمین : دوست پسرشی؟!
هوسوک: به تو هیچ ربطی نداره اشغال !
تهمین : واوو پس هستی
تهیونگ : تهمین بهتره همین الان بری تا دعوا راه نیوفتاده.....
هوسوک : نه اتفاقا تهیونگ بزار بمونه ببینم چی از جون ما میخواد !
تهمین : آها زدی تو هدف .....جیمینو!
هوسوک : دهنت و ببند .....اون با تو به هیچ گوهدونی ای نمیاد
تهمین : در هر صورت من بار اولشو گرفتم .....بهم حق بده که برگردم .....
بالاخره خودتم جیبوتی رو دیدی ، درست نمی گم؟!
کاشکی تهمین این حرف و نزده بود....
کاشکی اصلا قبل از اومدن تهمین به طبقه بالا "که البته به زور اومده بود"
به جای دعوا کردن باهاش دلیل اومدنشو می‌پرسیدن..،.
البته هر احمقیم که باشه میدونه هوسوک روی جیبوتی حساسه ، مخصوصا
وقتی طرف تهمین باشههههه.

خب گایز چطورین ؟!
چطور بوده تا اینجا داستان ؟!
راستی..... دوست دارید تهمین تو پارتای دیگه هم باشه ؟! 😁
حتما نظرتون و بهم بگید !

MY BABY BOYWhere stories live. Discover now