Espresso

327 99 18
                                    

↻ ◁ II ▷ ↺

ᴺᵒʷ ᵖˡᵃʸⁱⁿᵍ ⁱⁿ ᶜᵒᶠᶠᵉᵉ: DNA (Piano arrangement)

+کجا بودی تا این ساعت؟

سونگمین دست به سینه به کانتر تکیه داده بود.

- بعد جلسه بخاطر موفقیت امروز رفتیم جشن بگیریم.

+خوش گذشت؟

- نمی دونم. اونا فقط منو بعنوان یه مدیر جوان میبینن که با تقلب به اینجا رسیدم.

+ لی مینهویی که من می شناسم به حرف بقیه اهمیت نمیده.

- اوهوم. تنها کسی که حرفش برام مهمه تویی. منتظرم بودی؟

+نه فقط میخواستم ببینم اگه رل زدی مچتونو بگیرم. مست کردی؟

- نه

حرفاش غیر منطقی بود.

+ افتخار میدی با من بنوشی؟

لبخند گرمی زد‌.

- خودتم میدونی نمی تونم بهت نه بگم.

+خب بریم طبقه بالا.

سرمو تکون دادم و دنبالش راه افتادم.

+ ببینم تو یخچال چیا داری.... چرا اینقد خالیه. تو چجوری بعد رفتنم زنده موندی؟

- نمی دونم از وقتی رفتی دلم نمیومد چیزی واسه خودم بپزم از بیرون میخوردم.

+ اینجوری میخوایی قبل از ازدواج کردنت خودکشی کنی؟

- داری چه زری میزنی؟ کی میگه میخوام ازدواج کنم.

+ اوهوم راس میگی..... بگیر فقط آبجو بود. چرا اینقد آبجو خریدی؟

لبخند بی روحشو دیدم.

- شبا نمیتونم بخوابم. مست می کنم تا وقتی که بیهوش بشم.

گفتم و آبجو رو سر کشیدم

+داری زیاد بزرگش نمیکنی؟

- نمی دونم. شاید....

+یکی دیگ میخوایی؟

سرمو تکون داد. بدنم به آبجو عادت کرده بود باعث میشد یکی دو قوطی مستم نکنه.

- سونگمینا..... چرا باهام کات کردی؟

وقتی خواست از هم جدا بشیم قبول کردم فقط چون نمیخواستم رابطمون بد تموم بشه. ولی همیشه از جواب دادن به سوالم طفره میرفت.

+بنظرم بهتر بود ما دوست بمونیم.

- دوست؟ بعد از اون همه شب عشق بازی فک میکنی میتونم بعنوان دوست ببینمت؟

قوطی دوم رو سر کشیدم.

+خسته نیستی؟ بهتره بخوابی.

-سونگمین.... خواهش میکنم اجازه بده فقط یه بار هم شده طعم لباتو بچشم. خیلی دلم واست تنگ شده.

مست نبودم. کاملا می دونستم دارم چی میگم.

+مینهو....

در چشمانش نگاه کردم. ناگهان لباشو روی لبام حس کردم ولی لحظه بعد ازم دور شد.

صورتمو نزدیک تر بردم ولی خیلی ازم دور شده بود. 
این برای من کافی نبود.

در سکوت میتونستم غم رو از صورتش بخونم‌.

-سونگمینا....

دستمو نزدیک تر بردم ولی با دستش، دستمو گرفت.

دست دیگشو روی گونم گذاشت. انگاری دو دل بود. ولی اونم نتونست دووم بیاره لباشو دوباره رو لبام گذاشت. سعی کردم عمیق تر بکنم ولی اجازه نداد. معلوم بود داشت مقاومت می کرد..‌.. در مقابل من نه بلکه در مقابل خودش.

-آخ....

با دردی که حس کردم ازش دور شدم لب پایینمو گاز گرفته بود.

+معذرت می خوام دیگه بهتره برم.


یه اسپویل کوچولو از دلیل جدا شدنشون تو این چپتر بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

یه اسپویل کوچولو از دلیل جدا شدنشون تو این چپتر بود.

شما هم حس می کنین این فیک شبیه دنیای موازی اون یکی فیک تومینم هس یا چون پشت سر هم آپ کردم توهم زدم؟

Coffee Câlin (2min)Where stories live. Discover now