Strawberry cake

290 60 9
                                    

Minho POV:

+سونگمینا، داری چیکار میکنی

-هیچی
با محکم بستن کشو از سر جام پریدم.

+هی اونا شکلاتای خرسیت نیس؟ چیکارشون میکنی؟

-دارم میندازمشون دور. تاریخ انقضا شون تموم شده.

+ولی همین دو روز پیش نخریده بودی؟

- به تو مربوط نیس

با یک حرکت تمام کیسه شکلاتا رو تو سطل زباله کوبید.

این چن روز رفتار های سونگمین عجیب شده بود. اوک فک کنم از دستم عصبانیه.
مینهو خوب فکر کن باز چیکار کردی....

-چن بار بهت بگم بعد از اینکه رامن خوردی ظرف رو بشور. دلت میخواد قابلمه رو یجوری رو سرت بکوبم که تصادفی بنظر بیاد؟ شاید دلت میخواد منم بعنوان فرشته مرگت تو اتاق عمل باشم هممم؟

+سونگمینا یکم خشن نیستی؟ دلت واسه دوس پسرت نمیسوزه؟ اگ من بمیرم بچه هام بی پدر میمونن

- چه خوب اون موقع زود می فرستمشون پناهگاه.

+اخه دلت میاد؟ ببین چقد کیوتن.

درحالیکه داشتم سر دونگی رو نوازش می کردم گفتم.

-اولا موقعی که میخواستی به سرپرستی بگیری من فک میکردم فقط یکی میخوایی ولی حالا شدن سه تا.

+تو هم دوسشون داری دروغ نگو

- به محض اطلاعت تنها گربه ای که دوس دارم حالا بهم توجه نمیکنه.

فکر کنم قلبم یه ضربان جا انداخت.... وایسا ببینم چی شد؟

+کی من بهت توجه نکردم؟

-اه مهم نیس تو برو به اون آیدولای تو تلوزیون نگا کن.

+یکی اینجا داره حسودی میکنه...

-اوک منصرف شدم این قابلمه رو میخوام بکنم تو کونت

+هی هی آروم.

-اول اون گربه رو بذار کنار

+باشه وقتی سه گفتم هر دو تا مون سلاح هامون رو میذاریم کنار

-قبوله

+یک.... دو.... هی دوری نرو اونجا.... شت

-لی مینهو خفت می کنم اون گربه داره شکلاتا خرسی هامو میخوره

+ولی تو انداختی شون دور

-میدونی اونا چقد گرونن؟ اون گربه.....

+عزیزم یه چیز بگم وقتی عصبانی میشی خیلی کیوت میشی

-خودت داری میخاری؟

+اوک اوک سر به سرت نمیذارم ولی لطفا به اون گربه مظلوم رحم کن.

-اه باهام حرف نزن.

Coffee Câlin (2min)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant