↻ ◁ II ▷ ↺
ᴺᵒʷ ᵖˡᵃʸⁱⁿᵍ ⁱⁿ ᶜᵒᶠᶠᵉᵉ: BTS medley, pt. 1: Spring day/ I need U
+آجوما، خوش اومدی.
- سلام پسرم. حالت چطوره؟
+ خوبم خوبم. امروز با نوه ات نیومدی؟
-سرش شلوغ بود. اومدم یه قهوه بخورم از آرامش لذت ببرم.
+خوب کردی آجوما. از همون همیشگی؟
- البته فقط این دفعه بگو شیرین تر باشه.
+حتما.
سونگمین به سمتم برگشت و چشمکی زد. این یعنی باید دست بکار میشدم و سفارش آجوما رو درست می کردم.
برعکس من، سونگمین خوب میتونست با مشتری ها ارتباط برقرار کنه. بخاطر همین بیشتر وقتا سفارش گیری دست اون بود.
-پسرم بیا بشین پیشم انگار خیلی خسته ای.
+آجوماااا از کجا فهمیدی؟ میبینی دیگه رئیسم ازم کلی کار میکشه. خیلی سنگدله حتی نمیذاره بشینم. خودش فقط پشت کانتر لم میده.
رئیس؟ منظورش من بودم؟ این داره چه زری میزنه؟ مگه ما شریک نبودیم؟ اینو یکی اشتباه برداشت کنه میره ازم شکایت میکنه که با کارکنم بد برخورد میکنم.
-اره میبینم. خیلی لاغر شدی.
پیرزن گفت و چشم غره ای رفت.
این پسره چقدر رو فرمشه مثل همیشه داره کرم میریزه.
+ولی آدم بدی نیس. شاید یکم بداخلاق و مودی باشه ولی در کل میشه از مهربونیش سواستفاده کرد.
خودمو کمی از دستگاه فاصله دادم تا بهتر به مکالمه های اون دوتا گوش بدم.
جدی حالا ازم تعریف کرد؟- اره اره دفعه پیش دیدم وقتی غر زدی چقد خسته ای رفت واست غذا گرفت. هر چقد سرد اخلاق باشه بازم مهربونه.
+آجوماااا خیلی دقیقی.
- اولش توجه نوه مو جلب کرد و بعدش یواشکی به من گفت.
+اهان.
"بفرمایین. کنارش کوکی مورد علاقتونو هم گذاشتم."
لبخند بیزینسی تحویل دادم و به پشت کانتر برگشتم.
خب حالا وقتشه به ادامه حرفاشون گوش بدم.
- پسرم یه سوال داشتم بیا نزدیک تر. میگم که....
چرا داره تو گوش سونگمین پچ پچ میکنه؟ ینی چی داره میگه؟
سونگمین بلند خندید و به سمتم نگاه کرد. یکم هول شدم. نمیخواستم چشم تو چشم بشم ولی دست و پامو گم کردم. گلومو صاف کردم و به لپتاب خاموش که جلوم بود زل زدم.
+خیلی کیس مناسبیه واسه نوه تون ولی.....
چرا داره کلمه ها رو کش میده؟
YOU ARE READING
Coffee Câlin (2min)
Fanfictionتنها نشان که از عشق سونگمین و مینهو باقی مونده همون کافی شاپ بود. آیا میتونستن بعد از اینکه از هم جدا شدن بعنوان دوست ادامه بدن؟ 𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵𝓮: 2𝓶𝓲𝓷 𝓖𝓮𝓷𝓻𝓮: 𝓼𝓵𝓲𝓬𝓮 𝓸𝓯 𝓵𝓲𝓯𝓮, 𝓭𝓻𝓪𝓶𝓪, 𝓻𝓸𝓶𝓪𝓷𝓬𝓮