Eight

301 55 17
                                    

دووم بیار سونگمین یکم دیگ. نباید حرفی بزنی نمیتونی زندگیشو نابود کنی. بخاطر خودخواهی خودت نمیتونی نقشه چن هفته رو هدر بدی. خواهش میکنم.

داره به سمت پذیرایی میاد. جرئت نداشتم سرمو بلند کنم. خواهش می کنم برو. دیگ بیشتر از این نمیتونم مقاومت کنم. اگه یکم دیگه بمونی نمیتونم جلو خودمو بگیرم.

مینهو خواهش میکنم زودتر برو. زندگی تو بدون من قراره بهتر بشه.

با شنیدن بسته شدن در سرمو بلند کردم. نفس عمیقی کشیدم‌. دیگه رفته بود. نباید گریه می کردم خودم مجبورش کرده بودم بره.

+الو سونگمین اتفاقی افتاده زنگ زدی؟ تو مطب بیهوش شدی نگرانتم حالا بهتری؟

- دکتر چان.... من قبول می کنم بستری بشم درمانو شروع کنم.


~فلش بک:

Minho pov:

چن روزی میشد از سوئیس برگشته بودم. دلم اصلا تنگ نشده بود. بااینکه دیگه به گذشته سعی میکردم فکر نکنم ولی حتی نمی خواستم برگردم.

بعد از چند بار میسد کال از طرف هاجون تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم.

از اون پسره نچسب خوشم نمیومد ولی مجبور شدم دعوتشو قبول کنم.
اینجوری شاید آب و هوام عوض میشد.

+خوش اومدی پسر، ببین چن ساله ندیدمت سه سال یا شایدم چهار سال؟

-چه اهمیتی داره.

+مثل همیشه سوج

بدون توجه به حرفای هاجون به جای خالی کنار در رفتم. چن تا از دوستای قدیمی مون هم حضور داشت. وقتی منو به یه بار دعوت کرد فکر نمیکردم همچین آشغال دونی باشه.

+خب پسرا این بار رو یکی از دوستام بهم معرفی کرده شنیدم جنسای خوبی داره. به افتخار برگشتن مینهو گفتم جای خاصی رو رزرو کنم.

- داری چه زری میزنی؟

هاجون نوشیدنی تو دستشو سر کشید و بلند خندید.

+البته فکر نکنم به اندازه دخترای سوئیس خوشگل باشن ولی میشه برا یه شب استفاده کرد.

- باورم نمیشه منو کشوندی به یه فاحشه خونه؟

+آروم باش. شنیدم فاشه های پسر هم داره. اگ خوب یادم مونده باشه تو اونور رو ترجیح میدادی مگه نه؟

حرومزاده از اولش باید می فهمیدم. نوشیدنیمو سر کشیدم و از جام بلند شدم. فضای اینجا برام غیرقابل تحمل بود.

- نکنه ترسیدی به تو هم دست درازی کنم؟

+حالمو بهم میزنی

- حتی ارزششو هم نداری.

بدون اینکه ادامه بدم از اتاق وی آی پی خارج شدم. باید زود تر راه خروج رو پیدا می کردم.

"میبینم مثل همیشه تنگ بازی درمیاری بیشتر روت قیمت بذارم."

-خودت که بازی رو خوب میدونی. هیچ چیزی رایگان نیس

با شنیدن مکالمه بیشتر حالم بهم خورد. ولی با شنیدن صدای آشنا سر جام خشک شدم.

امکان نداشت.... امکان نداشت.

سریع به سمت جایی که صدا میومد قدم برداشتم.

"امشب بوی خوبی میدی"

اون مرد به سمت پسر روبرویش خم شد و لاله گوششو گاز گرفت.

- خب بدنم رو باید آماده می کردم.

+سونگمین

با صدا زدن اسمش، به سمتم برگشت.

باورم نمیشد. فردی که این همه مدت میخواستم از ذهنم پاک کنم در این چن لحظه در قلبم دوباره ریشه انداخته بود.

"تو دیگه کدوم خری هسی؟ گمشو."

+بهتره خودت گم شی قبل از اینکه جسدتو از در و دیوار اینجا تمیز کنن.

"حرومزاده عوضی..... این فاحشه منه دو برابر قیمت واسش دادم حالا برو یکی دیگه رو بردار."

صحنه ای که دوباره تکرار میشد با احساسات یکسان. ولی نمیتونستم این بار اجازه بدم. حتی نمیخواستم تو چشای اون پسر نگاه کنم. عصبانی بودم نه از دست اون آشغال بلکه از دست فرد آشنایی که منو به مرز جنون کشیده بود.

+چن بهش دادی؟

- هفتصد هزار تا.

+اینو بگیر کم کمش یه میلیون هس گورتو کم کن.
پول رو به سمتش پرت کردم. بیشتر از این نمیخواستم باهاش هم کلام بشم.

"وایسا ببینم نکنه این هرزه خیلی باارزشه؟"

+دوباره اخطار نمیدم. گورتو کم کنم.

بدون اینکه حرفی بزنه به راهش ادامه داد.
دوباره با سکوت مواجه شده بودم.

+میخواستی باهاش بخوابی؟

- به تو مربوط نیست.

+مطمئنی؟ بخاطرت یه میلیون دادم. نباید از مشتری پذیرایی کنی؟

- اگه میخوایی با یه هرزه کثیف بخوابی البته این وظیفه منه.

عوض نشده بود. مثل همیشه به من اهمیت نمیداد. باعث میشد بیشتر عصبانی بشم.

به سمت اتاقی که باز بود رفت مجبور شدم اونو تعقیب کنم. با وارد شدنم به در برگشت و بست.

+منو هم به چشم مشتری میبینی؟

- خودت گفتی یه میلیون دادی میتونی امشب ازم استفاده کنی.

+دارم دیگه کنترلمو از دست میدم. نمی خوایی حتی توضیح بدی چرا ترکم کردی؟

- بهت تو نوت گفته بودم.

+باشه.... باشه

با کلافگی دستمو به موهام کشیدم.

برای سونگمین فقط سکس در مقابل پول بود. و من.... فقط دلتنگش بودم.





*******

راستش اولش تصمیم داشتم سکسشونو بنویسم ولی اینجور میبینم یه سکس پر از نفرت و عصبانیت کار من نیس.
دارم از این فیک متنفر میشم. میگنا آدمای درست ولی در زمان اشتباه در موقعیت های اشتباه آشنا میشن دقیقا همین فیکه.
بذارین بگم احتمالا حدودا سه چپتر مونده تا تموم بشه.

❗ اسپویل خیلی خیلی غلیظ:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

دیگه کم مونده سونگمین به آرامش برسه.

Blue Sky (2Min)Where stories live. Discover now