+سونگمینا، تو پشت بام چیکار میکنی؟
- باید همین سوالو من ازت بپرسم، دکتر چان.
لبخند کمرنگی زدم. از دست پرستار ها کلافه شده بودم بخاطر همین از هیاهوی اتاق فرار کردم و به پشت بام بیمارستان پناه بردم.
- نمیخوایی مثل همیشه حالمو بپرسی؟ تو هم دیگه از درمانم ناامید شدی.
+سونگمینا، چرا به درمان مقاومت میکنی؟
- خودت گفتی حتی اگ خیلی خوش شانس هم باشم فقط چن ماه بیشتر دووم میارم.
+اگ نمیخواستی پس چرا قبول کردی بستری بشی؟
- فقط چون نمیخواستم تو خونه تنهایی بمیرم.
چان آهی کشید و به سیگارش پک زد.
+فکر میکردم دکترا سیگار نمیکشن
گفتم و سیگارو از دستش گرفتم و پکی زدم
- دکتر ها هم سیگار می کشن. کشیش ها گناه می کنن. پلیس ها قاتل هستن.
+پس اون موقع یه فاحشه هم میتونه بره بهشت؟ فکر نکنم.
- خودت بهشتت رو به جهنم تبدیل کردی حتی اون مرد هم وارد جهنم کردی.
+اون نباید وارد لجنزارم میشد. باید نجاتش میدادم. بعضی وقتا اولش درد میکشی ولی بعدا برات تبدیل میشه به چن ثانیه خاطره که شاید یادت بیوفته و لبخند بزنی.
- مطمئنی قراره بعدا لبخند بزنه؟
+برا من بعدا وجود نداره. دیگه اهمیتی نداره بعد از اینکه بمیرم فرقی نمیکنه ازم متنفر باشه یا نه
- خیلی خودخواهی
+خودخواه نیستم فقط نمی خوام برا مرگ یه فرد بی ارزشی مثل من ناراحت بشه.
- دوسش داری؟
+ اون بهم فرصت نداد ازش متنفر بشم. هیچ وقت از دستش عصبانی نبودم. تنها کسی که براش مهم بودم اونه چطور انتظار داری دوسش نداشته باشم؟
- تا حالا بهش اعتراف کردی؟
+مهم نبود اعتراف کنم یا نه اون منو کنارش میخواست نگه داره و من نمیخواستم وابستم بشه.
- وقتی اون موقع که تازه فهمیدی سرطان داری بهم گفتی میخوایی کاری کنی ازت متنفر بشه موفق شدی؟
+تو چشماش تنفر رو دیدم ولی در عین حال با چشماش ازم خواهش میکرد که بهش بگم خیانت نکردم.
- و تو؟
+در همون چشما نگاه کردم و بهش دروغ گفتم.
- اون تو رو بیشتر دوس داره
+ دوس داشت....
- هنوزم دوست داره. شاید متنفر باشه ولی هیچ وقت عشق از بین نمیره فقط توسط خشم، نفرت، حسرت پوشیده میشه.
+ کاش از اولش عاشقم نمیشد اینجوری راحتتر میتونستم این دنیا رو ترک کنم.
- بیا آرزو کنیم شاید یه ستاره دنباله دار آرزمونو برآورده کنه.
+هوا روشنه خورشید که نمیذاره ما اون ستاره دنباله دار رو ببینیم.
-لازم نیس ما ببینیم چون تو یه نقطه ای از آسمون آبی یه ستاره دنباله دار فقط برای آرزو ما میدرخشه و مطمئنم قراره هر چی بخواییمو برآورده کنه.
+هیچ وقت این آسمون برا من آبی نبود پس هیچ وقت امکان نداره یه ستاره هم به حرفم گوش بده.
- ولی این آسمون میتونه برا اون مرد آبی باشه نمی خوایی براش آرزو کنی؟
سرمو تکون دادم. راست میگفت. تنها حق آرزویم رو میتونستم برایش استفاده کنم.
******
آیا میدانستین دیالوگای این چپتر از خیلی وقت پیش آماده هس؟ حتی اسم فیک هم دقیقا از این چپتر اومده.
چن بار واسه این فیک اسم عوض کردم آخرش تصمیم گرفتم بلو سکای باشه.
دیالوگای این چپتر رو خیلی دوس دارم شایدم یکم چرت بزنه ولی خوشم میاد.راستی خیلی خیلی ببخشید نتونستم به کامنتا جواب بدم ممنون که میخونین و بهم انرژی میدین.
یه چیزی بگم قرار بود داستان کلی این فیک یه چیز دیگه باشه ولی خیلی چیزا رو عوض کردم دوس دارین نسخه اولیه که بصورت تیکه تیکه هس رو بعد از اینکه فیک تموم شد بذارم؟
YOU ARE READING
Blue Sky (2Min)
Fanfiction𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵𝓮: 2𝓜𝓲𝓷 𝓖𝓮𝓷𝓻𝓮: 𝓪𝓷𝓰𝓼𝓽, 𝓼𝓵𝓲𝓬𝓮 𝓸𝓯 𝓵𝓲𝓯𝓮, 𝓭𝓻𝓪𝓶𝓪, 𝓻𝓸𝓶𝓪𝓷𝓬𝓮 رز های آبی که برای سونگمین همچو رویایی شیرینی بود. رویایی که فقط باید دست نیافتنی میماند. 🔞دارای رده سنی و صحنه هایی که ممکنه آزار دهنده باشه.