ووت و کامنت فراموش نشه شکلاتا🥺😂🍬
.
.
.امگا پاهاشو روی کاشی های سفید حمام سر داد و
تلاش کرد عقب بره یا فرار کنه ولی کمرش کاملا به
دیوار چسبیده بود-نه..لطفا..
با گریه زمزمه کرد اما تهیونگ بیشتر بهش نزدیک شد و خیلی ملایم بدن لرزونش رو بغل کرد برای لحظه ای حس انفجار بزرگی توی قلب جیمین به وجود اومدوقتی بازوهای قوی آلفاش رو دور بدن خودش حس
کرد ضربان قلبش بالا رفت و بعد خیلی ناگهانی ارامش خاصی به وجودش تزریق شدخوشحال بود که تهیونگ بغلش کرده حالا امنیت داشت و خیالش راحت بود.
اشک ها و آب بینیش پیرهن دکمه دار تهیونگ رو خیس کرده بودن ولی ایرادی نداشت
دستایی که روی سینه خودش مشتشون کرده بود رو
روی سینه ی محکم الفاش گذاشت و بینیشو بالا کشیدهمراه آب بینیش رایحه تکیلا و عطر گرون قیمت الفاش رو هم نفس کشید
*رایحه تکیلا تهیونگ(رایحه تهیونگ بوی این مشروبه، که از ی گیاه به اسمه آگاوعه که ۵۵ درصد این گیاه از الکل ساخته شده)
*گیاه آگاو
حسش فوق العاده بود و بهش کمک میکرد که خودش
رو اروم بکنه .امگاش بی قراری میکرد و نمیتونست جلوی خودشو
برای ساختن یه خاطره فوق العاده با الفاش بگیره!دکمه اول پیرهن تهیونگ رو با انگشتای کوچولو و لرزونش باز کرد و یقه اشو از روی گردنش کنار زد
با دیدن رگ گردن برجسته میتش نتونست جلوی
خودشو برای بوسیدنش بگیرهلباشو روی رگ گردن الفاش گذاشت و شروع کرد به
بوسیدنش تهیونگ نمیخواست امگاشو اذیت کنه یا به زور باهاش رابطه برقرار کنه اما فقط خودش میدونست که چقدر امگاشو میخواد...کمر جیمین رو با دستهاش بزرگش اروم نوازش میکرد
و سعی میکرد ارامش رو بهش منتقل کنه و اجازه بده امگای زیباش هرچقدر که دلش میخواد رگ گردنشو
بمکهجیمین بالاخره با یه بوسه صدا دار و خیسی از گردن
الفاش جدا شد و نفس نفس زد.سرشو به سینه الفاش تکیه داد و به شلوار جینش خیره شد
مطمئن بود که تهیونگ هم تحریک شده.دستشو روی شلوار الفاش گذاشت و عضو نیمه سخت
شده اشو لمس کرد-اوممممم
ناخواسته نالید و با انگشتای کوچولوش که حالا فوق
العاده شهوت انگیز به نظر میومدن شلوار الفاشو لمس
کرد.تهیونگ لبشو گزید و جیمین رو کمی جا به جا
کرد و روی رونهای خودش نشوندشدستشو از کمر تا باسن گردش رسوند و خیلی اروم
انگشتای بلندش رو وارد شلوار و باکسرش کرد و باعث
شد امگاش تکون کوچیکی بخوره... اما اهمیتی نداد و کارش رو ادامه داد...وقتی سوراخ ملتمس و خیسش توسط انگشتای بلند
الفاش نوازش و لمس شد نفسشو حبس کرد و سرشو
به عقب هول داد و از خجالت گونه اش رنگ گرفتدرسته، اون هنوز بعد از سال ها گاهی خجالت میکشید و تهیونگ عاشق خجالت کشیدن امگاش بود...
مخصوصا وقتی که گونه های نرم پنبه ایش به رنگ گل های رز در میومدن....
YOU ARE READING
🍭The Hate Moment🍭
Romance🚫پایان یافته🚫 چیزی که تهیونگ حس میکرد بوی زیاد و شهوت برانگیز توت فرنگی و وانیل بود که منشاء ش جفت خودش بود و این باعث شد که توی ذهن تهیونگ کلمه هیت به رنگ قرمز و ابعاد بزرگ خود نمایی کنه! بخشی از فیک : تهیونگ خنده جذابی کرد و موهای امگاشو پشت گوش...