بعد از رفتن یونهو ؛ تهیونگ اروم خودشو از امگاش بیرون کشید و باعث شد بدن امگاش بلرزه و به بازوش چنگ بزنه
-آهه...ته...مایه خجالتم...ببخشید که انقدر بهت
استرس وارد میکنمتهیونگ اخم کرد و لاله گوش امگاشو بوسید و اروم شروع کرد به مکیدن نرمه گوشش.. میدونست اینکار ارومش میکنه
+دفعه اخرت باشه که این حرفو میزنی
با ارامش زمزمه کرد و نفس های گرمش باعث شدن
بدن امگا دوباره بلرزه-مـ...منه لعنتی...دوباره تحریک شدم...
از وقتی وارد هیت شده بود تا حالا پنج بار رابطه داشتن و این باعث شده بود بدنش خیلی ضعیف بشه.
متاسفانه وقتی جلوی هیت رو برای مدت طولانی بگیری همین اتفاق میوفته و نمیشه کاریش کرد.تهیونگ لبخند زد و گونه امگاشو بوسید
+چیزی نیست..بسپرش به من-و..ولی یونهو..
همون موقع بود که یونهو از توی اشپزخونه کوچیک
بیرون اومد و وارد اتاق شد+چیشده پرنسس؟
یونهو لباشو جلو داد
=نمیتونم شکر رو پیدا کنم!
با معصومیت به باباش خیره شد و باعث خندیدنش شد+برو اشپزخونه من الان میام پیشت لیدی یونهو
یونهو ذوق کرد و دوباره به اشپزخونه برگشت تهیونگ هم از روی تخت بلند شد و شلوارکشو پوشید و به اشپزخونه رفت
-ت...ته..
سمت امگاش برگشت
+برو توی حموم برات مسکن میارمجیمین با گریه و بدبختی از روی تخت بلند شد و از
درد کمرش ناله کرد بدنش واقعا نیاز داشت و اون نمیتونست کاری براش بکنه و همه دردهاش به دست الفاش اروم میشدن.وارد حموم شد و درو بست و بهش تکیه دادوقتی روی تخت سکس داشتن توی باکسرش خالی شده بود و حالا باکسر طوسی رنگش کاملا خیس بود.
باکسر رو از توی پاهای توپر و صافش بیرون اورد و به عضو شق کرده اش نگاه کرد.
-خستم کردی...بسته دیگه
با گریه زمزمه کرد و پشت دستشو به دهنش فشرد تا هق هق نکنه همون موقع بود که حس کرد تهیونگ پشت در حمومه و داره سعی میکنه در رو باز کنه
خودشو روی سرامیک جلو کشید و تهیونگ بالاخره وارد حموم شد+یونهو رو با خوراکی مشغول کردم..هوف..اون خیلی سوال میپرسه
امگا سر تکون داد و کشون کشون خودشو به وان
رسوند تهیونگ کمک کرد امگاش توی وان دراز بکشه
و بعد آب رو باز کردبدن جیمین خیلی داغ بود و گونه هاش گل انداخته
بودن دست و پاهاش میلرزیدن و چونه منقبض شده اش خبر از بغض دردناکش میداد+جیمین..؟
نگاهشو بالا اورد و با چشمایی که با لایه ای از اشک
پوشیده شده بودن به الفاش خیره شد+خیلی دوست دارم عزیزم...عاشقتم
چونه اش دوباره منقبض شد و سرشو تند تند تکون داد الفا روی لبه وان نشست و موهای ابریشمی امگاشو
نوازش کرد+میرم کاندوم و مسکن بیارم عزیزم..یکم استراحت کن.
جیمین سرتکون داد و تهیونگ از حموم خارج
شد.یونهو روی تخت نشسته بود و همچنان با شکلات و
بستنی ای که پدرش بهش داده بود مشغول بود=مامانی بازم توی حمومه؟
درحالی که شکلاتشو میجوید پرسید و با چشمای
درشتش به پدرش خیره شد+اره پرنسس مامانی یکم حالش بده
=اهوم میدونم..مواظبش باش تا خوب شه ددی
تهیونگ لبخند زد و از توی چمدون مشترکشون
چهار بسته کاندوم که محض احتیاط با خودش اورده بود و دوتا قرص اسپرین بیرون اورد و توی جیبش
گذاشتشونیه لیوان آب از اشپزخونه برداشت و سمت حموم رفت تمام مدت یونهو با نگاهش پدرشو دنبال میکرد و
میخواست از کاراش سردربیاره اون خیلی کنجکاو بود...
YOU ARE READING
🍭The Hate Moment🍭
Romance🚫پایان یافته🚫 چیزی که تهیونگ حس میکرد بوی زیاد و شهوت برانگیز توت فرنگی و وانیل بود که منشاء ش جفت خودش بود و این باعث شد که توی ذهن تهیونگ کلمه هیت به رنگ قرمز و ابعاد بزرگ خود نمایی کنه! بخشی از فیک : تهیونگ خنده جذابی کرد و موهای امگاشو پشت گوش...