خیلی میترسید که سفرشون بخاطر هیت
مسخره اش خراب شه ولی برعکس اون ؛ تهیونگ فقط ذره ای نگران بود که اونم به اذیت شدن امگاش برمیگشت..با ملایمت دکمه و زیپ شلوار مشکی رنگ امگاشو باز
کرد و خیلی اروم پایین کشیدشرونهای عسلی امگاش که حالا با روان کنندش تزیین
شده بودند توی دیدش قرار گرفتنروی پنجه هاش نشست و با زبونش شروع کرد به مزه کردن رونهای خوشمزه امگاش جیمین سست شدن پاهاشو حس میکرد..پاهاش دیگه تحمل وزنش رو نداشتن زبون تهیونگ بین رونهاش بهترین حس دنیارو بهش میداد
اما زیاد طول نکشید که پاهاش طاقتشون رو از دست دادن و زانوهاش خم شدنتهیونگ زانوهای امگاشو نوازش کرد و گاز ریزی از کشاله رونش گرفت و باعث شد ناله امگا بلند بشه
امگا چشماشو بست و با درد صداش زد
-تهیونگ!+پیشی کوچولوی من خیلی خوشمزست
جیمین تیشرتش رو توی دستاش فشار داد و سعی کرد کل درد و لذتش رو اینطوری خالی کنه ولی فایده
نداشت و ناله های زیبا و شهوت انگیزی از بین لبهاش فرار کردن
-آهه....اوممممممتهیونگ که متوجه شده بود لذت زیادی به امگاش داده بالاخره ایستاد و بوسه دیگه ای رو با امگاش اغاز کرد.
لبهای جیمین پف کرده و خیس بودن و قرمزی خون
روشون دیده میشد.به سختی لباشو از بین لبای الفاش خارج کرد و نفس
نفس زد بین نفس زدنهاش با تعجب به الفاش خیره شد که لباساشو دراورده بود و زیر زانوهاشو گرفته بود
-ایـ...اینطوری که نمیشه...
با خجالت زمزمه کرد و دستاشو دور گردن الفاش حلقه کرد تا نیوفتهتهیونگ لبخند زد
+لباستو دربیار پیشی کوچولوامگا ناله دیگه ای کرد و دستشو به عضو خیس الفاش رسوند
- ...بذارش داخل...عاح..تهیونگ به عجله امگاش خندید
+اول تیشرتت
با تحکم گفت و جای مخالفت باقی نذاشتجیمین به سرعت دستاشو زیر تیشرت مشکیش برد و از توی سرش بیرون اوردش و به سمتی پرتش کرد و
دستاشو دور گردن الفاش حلقه کرد و همون لحظه
تهیونگ دهنش رو به نیپل امگا رسوند و با زبونش باهاش بازی کرد و باعث شد امگا از درد و لذت
ناله کوچیکی کنه..پس دوباره و دوباره کارش رو
تکرار کرد و با یه دستش هم اون یکی نیپل امگارو به بازی گرفت
-اذیتم نکن...میخوامش...
مظلوم به الفاش خیره شد و لباش رو به دندون گرفت تا دل الفا یکم به رحم بیاد و اون چیزی که میخواد رو هر چه زودتر بهش بده
*پوزیشن
(جونم دراومد تا تتو ها رو دستشو پاک کردم در اصل عکسش ورژن کوکوی بود😂)
آقا فاکپد اخطار داد وگرنن من عکسو بدون سانسور گذاشتمووت فراموش نشه بوس بهت:))❤
YOU ARE READING
🍭The Hate Moment🍭
Romance🚫پایان یافته🚫 چیزی که تهیونگ حس میکرد بوی زیاد و شهوت برانگیز توت فرنگی و وانیل بود که منشاء ش جفت خودش بود و این باعث شد که توی ذهن تهیونگ کلمه هیت به رنگ قرمز و ابعاد بزرگ خود نمایی کنه! بخشی از فیک : تهیونگ خنده جذابی کرد و موهای امگاشو پشت گوش...