Cristal Boy - KookV

3.7K 238 47
                                    

Cristal Boy
ژانر: سناریو، اسمات، انگست.
کاپل: کوکوی.
-----------------------------

درحالی که با بو کشیدن عطر تن تهیونگ مست شده بود دستش رو روی گلوش گذاشت، انگشت‌های مردونش از گردن تا لب‌هاش کشیده شد و در نهایت دو انگشتِ اشاره و وسطش رو وارد دهنش کرد.

تهیونگ اول به سقف زل زده بود، هیچ حسی نداشت، با ورود انگشت‌های جانگ‌کوک توی دهنش مثل کسی که برای این کار آموزش دیده دهنش رو باز کرد و دو انگشتش رو مکید.

جونگ‌کوک نفس عمیقی کشید و از روی پسر کریستالی زیرش بلند شد، تهیونگ بین اون ریسه های نورانی در شب می‌درخشید.

لب‌های جونگ‌کوک زیر زبونش خیس شد و با لحنی خنثی زمزمه کرد.

- پاهات رو برام باز کن.

تهیونگ نیازی نداشت که دوباره بشنوه، به دوست پسر سابقش خیره شد و پاهاش رو تا آخر باز کرد، سوراخش بعد از مدت ها استفاده نشدن دوباره تنگ شده بود و مثل یک نقطه برای فتح شدن به نظر می‌رسید.

جونگ‌کوک دست‌هاش رو روی پاهای تهیونگ قرار داد و بلندشون کرد تا روی سینه‌اش جمعشون کنه، پسر بدون نیاز به دستور پاهاش رو بغل کرد و چشم‌هاش رو بست تا جونگکوک واردش بشه.

پسر کوچکتر بدون اینکه تهیونگ رو آماده کنه تنها با لوب عضو خودش رو پوشوند تا حداقل بتونه واردش بشه.
قرار نبود با آمادگی دادن به اون پسر براش این کار رو راحت کنه.

کلاهکش رو بین باسن تهیونگ کشید و بعد روی سوراخش فشار داد، آخ آرومی از ته گلوی پسرِ زیرش بلند شد.
یکم بعد جونگ‌کوک پاهای تهیونگ رو گرفته بود و درحالی که به قفسه سینش فشار می‌داد با زور خودش رو وارد می‌کرد.

تهیونگ قسم خورده بود که هرگز با صداش به جونگ‌کوک لذت نده اما نمی‌تونست الان تحملش کنه، درد زیادی توی شکم و همه وجودش پخش می‌شد و علاوه بر تیر کشیدن باعث می‌شد قلبش هم بسوزه.
نفس عمیق و لرزونی کشید و یه قطره اشک از چشم چپش به سمت شقیقه هاش سر خورد.

- چرا گریه می‌کنی؟ این کارِ هرزه هایی مثل توعه مگه نه تهیونگ؟

تهیونگ بغضش رو قورت داد و از زیر چشم های پر از اشکِ آزار دیدش به جونگ‌کوک خیره شد، عضو پسر رو به روش رو به عمیق ترین حالت حس‌ می‌کرد و درد نفسش رو بند می‌آورد، حالت تهوع داشت.

- ب‍ـ...بله آقا... کارشون همینه.

جونگ‌کوک با نیشخند ضربه محکمی زد و هق آروم تهیونگ رو بیرون آورد، پسر دردمند دیگه نمی‌تونست چهره بی حسش رو حفظ کنه، قلبش وجودش روحش می‌سوخت و درد می‌کرد.

- آره تهیونگ، من تورو مثل یه هرزه از بابات خریدم، حالا چه بخوای چه نخوای مجبوری هرشب زیرم به‌فاک بری پسر کوچولو.

خم شد و لیسی به گونه پسر زیرش زد.

- دیگه نمی‌تونی با من به خاطر اینکه شکنجه می‌کنمت بهم بزنی...
اسپنک محکمی به باسن تهیونگ زد.

- دیگه فقط مال منی، قراره با قلاده به پایین تختم ببندمت، قراره مثل یه حیوون خوشگل با خودم بکشمت این ور اون ور، قراره مجبورت کنم پاهام رو لیس بزنی.

تهیونگ دوباره بغض کرد و لب‌هاش رو روی هم فشار داد، جونگ‌کوک راست می‌گفت، تهیونگ قرار داد امضا کرده بود و حالا کاملاً برده جنسی جونگکوک بود.

- خوشم میاد از اینکه سوراخت اینجوری دیکم رو میخوره عروسک... برام جوری ناله کن که بدونم ارزش پولی که برای خریدنت دادم رو داری.

و تهیونگ مجبور به اطاعت، مطیع، با اشک شروع به ناله کرد...

TAEHYUNG SMUT SCENARIOWhere stories live. Discover now