Part One

462 40 7
                                    

Seven
Genre: Dram, Smut, Criminal
Couple:Namjin
By Agust_P

Music for this part:
'Call out my Name' The weeked
.........................................................................

Friday, July7, 7:00 PM

We found each other
I helped you out of a broken place
آوای گوشنوازِ موزیک در حال پخش، ناخودآگاه تکون های ریزی به انگشت نشسته‌ی لبه‌ی راکش میداد. به مهمونی نسبتا مجلسی رو‌به‌روش هیچ علاقه‌ای نداشت نه تا وقتی پر از آدم‌های عروسک گردان و بازیگر بود!
نوشیدنی سرد و بی نام‌ونشون رو راهی گلوش‌ کرد. الکل راهش رو سوزوند ولی خم به ابروهاش نیاورد. آهسته لیوان شیشه‌ای رو پایین آورد و چشم‌هاشو برای ثانیه‌ای بست. طعم خنکی و تلخی الکل به پشت پلک‌هاش راه پیدا کرد و از شدت خستگیش کم کرد. نوشیدنی خوبی بود!
You gave me comfort
But falling for you was my mistake
چشم‌هاشو باز کرد و در ثانیه، رعد به اندامش افتاد. نگاه تیرش با نگاه تیزی تلقی پیدا کرد. مردمک سیاه و کوچک شده‌ی احاطه شده با تیرگی مطلق درست توی چشمهاش زل زده بودند.
I put you on top, I put you on top
I claimed you so proud and openly
اون‌نگاه براش عجیب بود. انگار درست و سرجاش نبود؛ داشت چیزی رو مخفی میکرد!
کمی چشمهاش رو ریز کرد و ایندفعه مسرانه نگاهش رو توی چهره‌ی شخص چرخوند. مژه‌های کوتاه، موهای سیاه ریخته شده روی پیشونیش و لبهای سرخ و قلوه‌ایش بی نقص بودند، درست برعکس چشمهاش واقعیت رو توی صورتش میکوبیدند.
And when times were rough, when times were rough
I made sure I held you close to me
نگاه اون هنوز بهش خیره بود. کت و شلوار اتوکشیده و مرتبش و دست حلقه شده‌ی دختر کنارش به دور بازوش نشان از اشراف زادگیش میداد. انگشت متحرک روی لیوان شرابش و دست ناراحتش همه مهر محکمی بر قرارداد اجباری مرد میزدند.
So call out my name (call out my name)
نیشخند محوی روی لبهاش شکل گرفت و آروم به صندلی تکیه داد. بیزاری تارگتش از بحث روبه‌روش مشهود بود و کلافه‌گیش رو فریاد میزد. با همون نگاه خیره، پاشو روی پای‌دیگرش انداخت و با پایین آوردن گردنش نگاه کشنده‌اش رو ادامه داد.
Call out my name when I kiss you so gently
I want you to stay (I want you to stay)
بُت روبه‌روش با صدا شدنش توسط افراد داخل جمع نگاهش رو از مرد گرفت و با تکون دادن سرش سعی کرد تفهیم ظاهریش رو به مخاطبش برسونه.
I want you to stay, even though you don't want me
نیشخند محو مرد بزرگتر شد‌. سرگرمیش رو پیدا کرده بود.
فقط باید منتظر حرکت وزیر اون می‌بود و بعد ..کیش و مات!
Girl, why can't you wait? (Why can't you wait, baby?)
Girl, why can't you wait 'til I fall out of love?
Won't you call out my name? (Call out my name)
با دیدن شخصی بالای سرش نگاه خیره‌اش رو شکست و به بالا داد.
"انتظار نداشتم اینجا ببینمت، کیم‌نامجون!"
نامجون با دیدن فرد آشنا، لبخند چال داری زد و از جاش بلند شد. "مشتاق دیدار، هیونگ نیم!"
مرد خنده بلندی کرد و روی صندلی روبه روش نشست و همزمان اون روهم به نشستن دعوت‌کرد.
"آیش ..این لفظ هیونگ نیمت با خونم سازگاری نداره"
همزمان که عینک شفافش رو از چشماش در میاورد، نچی کرد و اون رو روی میز گذاشت.
"همون هوسوک بگی راحت ترم بچه"
نامجون پوزخندی زد و روی صندلیش نشست.
"کاش حداقل تفاوت سنیمون به سال میرسید بعد بچه بچه راه مینداختی!"
مرد نیشخندی زد و پاشو روی پای دیگرش انداخت
"سن به سال نیست به عقله!"
در همون حال با انگشت اشاره‌اش به  کنار شقیقه‌اش ضربه زد
"بخوایم اونطوری حساب کنیم من از تو خیلی پیرترم هوسوک شی"
درحالی که نوشیدنی ناشناس کنارش رو توی لیوان شیشه‌ای رنگ میریخت زمزمه کرد و لیوان نیمه پر حاوی مایع طلایی رنگ رو جلوی مرد گذاشت.
"آه ..حیف حوصله بحث ندارم وگرنه میتونستم انواع اقسام مدارک و دلایل بچه بودنت رو برات بیارم"
هوسوک نچی کرد و همزمان موهای قهوه‌ای بالا دادشو مرتب کرد.
"آیگو زندگی با یک پیشی بی اعصاب باهات چیکار کرده هوسوک شی.. دیگه حتی حوصله کل کل هم نداری"
نامجون درحالی که لیوان کریستالیش رو به لیوان مرد میزد و گفت و خنده آرومی زیر لب کرد
"اینارو جلوی خودش بگو بعد سلام منم به هادس برسون!"
همزمان نوشیدنیش رو نزدیک لبش برد و زمزمه کرد
نامجون تک خندی زد و با قورت دادن توده تلخ داخل دهنش، چشمهاش رو اتوماتیک وار به اطراف چرخوند.
با دیدن دختر سیاه پوش آشنایی، چشمهاش رو تیزتر کرد و  اطرافش رو زیر نگاهش گذروند.
با ندیدن تارگتش بازدمش رو بیرون داد و نگاهش رو برداشت.
"شبیه تایپ ایده آلت نیست ولی خوشگله"
با مورد خطاب قرار گرفتنش سرش رو برگردوند و به هوسوک خیره شد "چی؟"
هوسوک نگاه نامحسوسش رو از دختر گرفت و به نامجون داد
"اون دختر سیاه پوشه رو میگم...بنظر نمیرسه تایپ ایده آلت باشه تو دخترای قدبلند رو بیشتر دوست داری"
نگاهش رو برگردوند و درحالی که با انگشت نشونه کوچیکی به زن میکرد ادامه داد "ولی این کوتاهه تازه موهاش هم بلنده..تو موی کوتاه و سیاه بیشتر دوست داری"
مرد لیوانش رو روی میز گذاشت و با هیس کشیدنی الکل باقی مونده داخل دهنش رو راهی معده‌اش کرد.
"نه .اونطور که فک-"
"آقا؟"
حرفش با صدا شدنش توسط شخصی نصفه موند و سرش رو برگردوند. "بله؟"
دختر خدمتکار کارت کوچیکی رو سمت نامجون گرفت و همزمان با خم شدنش ادامه داد " شخصی از من خواستن این رو بهتون بدم ..گفتن 'اتاق هفت سکوت خوبی داره'"
نامجون اخم ریزی کرد و با تشکر از خدمتکار، کارت سیاه رنگ رو دستش گرفت.
"اووه..برات دعوت نامه فرستاده"
نامجون نگاه دقیقی به داخل کارت انداخت و با دیدن عدد هفت طلایی رنگی روی اون سرش رو کمی کج کرد.
"هفت عدد خوش‌شانسیه!"
با تردید سرش رو بلند کرد و نگاه خیره‌اش رو به دوستش دوخت.
هوسوک لبخند ژکوندی زد وابروهاش رو بالا انداخت.
مرد پوزخند محوی زد و قطرات باقی مونده الکل رو راهی گلوش کرد. همزمان با بلند شدنش دکمه باز کت خاکستری رنگش رو اسیر کرد.
با قدمهای آروم و سلانه درحالی که توسط نگاه جانگ بدرقه میشد، سمت راهروی کم‌نور گوشه بار رفت.
 

SE7ENWhere stories live. Discover now