3. چرخ‌های گردان

121 37 39
                                    

«با توجه به اتفاقات اخیر در منطقه 9، به تمام شهروندان سئول یادآوری می‌کنیم که با وجود سرکوب‌هایی که روی توانایی‌های آن‌ها انجام شده، افراد مارک‌شده هنوز خطرناک، و مستعد خرابی بسیار هستند. لطفاً همچنان هرگونه فعالیت مشکوک را به پلیس شهر اطلاع دهید. همچنین در مناطق حاشیه‌ای اقدامات امنیتی افزایش خواهد یافت و ما عواقب این اتفاقات را مدیریت می‌کنیم. به تمامی شهروندان مارک‌شده، لطفاً آگاه باشید که مقررات حکومت نظامی و ساعت خاموشی به هفت عصر تغییر یافته. عدم همکاری به محکومیت منجر خواهد شد.»

-گزیده‌ای از اخبار رادیویی دولت به تمام مناطق سئول

__

دو سال پیش

تهیونگ فکر نمی‌کرد تو عمرش هیچ‌وقت اینقدر سریع دویده‌باشه. ریه‌هاش برای هوا تیر می‌کشیدن، توی یه پیچ دیگه پیچید و دنبال یونگی توی خیابون‌هایی که مثل هزارتو بودن می‌رفت. اینقدر نزدیک به دیوارهای مرزی شهر، بیشتر ساختمان‌ها مخروبه و سست بودن و عبور کردن از بینشون سخت می‌شد. که دقیقاً به همین دلیل یونگی اینجا آورده‌بودشون.

جلوتر ازش، یونگی به راست پیچید و از پنجره شکسته‌ای داخل جایی که قبلاً یه آپارتمان بود پرید. تهیونگ پشت سرش به زحمت جلو رفت، وقتی یونگی جلوی پیرهنش رو توی مشتش گرفت، نفس نفس زد.

"برو بالا،" یونگی گفت و به زور سمت راه‌پله هلش داد. "واینستا."

تهیونگ کمتر از یونگی این بیرون زندگی کرده‌بود، اما هنوز هم می‌دونست چه کارهایی رو نباید انجام بده. تا صدای شکستن و قژقژ عجیب زیر پاهاش رو نادیده بگیره و حرکتش به سمت پشت‌بام رو ادامه بده. پشت سرش، صدای یونگی و دادهای پلیس شهر رو می‌شنید. بیشتر از اون، هشدار منطقه از دوردست بود -بخاطر ورود بی‌اجازه و اتفاقیشون به منطقه ممنوعه روشن شده‌بود. در حالت عادی تهیونگ می‌تونست توی دو دقیقه غیرفعالش کنه.

امروز، اینقدرها وقت نداشتن.

در ورودی به پشت‌بام جلوش پدیدار شد، از لولا لق بود، و اون با شونه‌اش راهش رو به هوای سرد و منجمدکننده بیرون باز کرد. نفس‌های تند تندش جلوش تبدیل به ابرهای بخار می‌شدن و برای لحظه باارزشی مکث کرد تا دوباره هوا به ریه‌های بیچاره‌اش وارد کنه.

"همینطور برو،" یونگی از پشت سر بهش تشر زد و به حرکت تشویقش کرد.

شاید پلیس اونقدر جربزه نداشت که توی همین چند قدم بهشون برسه، اما اونا نمی‌تونستن ریسک کنن.

Leave the Ruins Where They FallWhere stories live. Discover now