سلام!! حالتون چطوره؟
خیلی خوش برگشتم😏✨با یک فیک دیگه اومدم و امیدوارم مثل بلوم باهام همراه باشین دلم براتون تنگ شده:(
این فیک خیلی خیلی خیلی با بلوم (فیک قبلی) متفاوته، ذره ای شباهت ندارن و وارد فضا و کاپلهای کاملاً جدیدی میشیم
چطوری؟!
«اینجا جهانیه که همه چیز نابود شده. یک دیستوپیا واقعی! کرهزمینی که قبلاً پر از گل و طبیعت و صلح و صفا بوده، حالا به خرابه تبدیل شده و از اون به اسم 'دنیای قدیمی' یاد میکنن. دنیای قدیمیای که سرسبزه و پر از زمینهای حاصلخیزه مثل افسانه است.
چه بلایی سر دنیای قدیمی اومده؟ کسی نمیدونه. دولت تو سر مردم فرو کرده که مردم مارکشده با قدرت تخریبگر و خطرناکشون دنیا رو به این وضع کشوندن.
حالا شهر به ۱۰ منطقه تقسیم شده و پادشاه با هشت خانواده پر نفوذی که دربارش رو تشکیل میدن به اسم بقا با ظلم و ستم به مردم حکومت میکنه.
دنیا رسماً یه دیستوپیا پر از مصیبت و فساده. حقوق عادی مردم به سادگی نادیده گرفتهمیشه و مارکشدهها ابزار لذت برگزیدهها هستن.
در این وسط، یک گروه شورشی از مردم مارکشدهای که توی فلاکت زندگی میکنن به همراه چند نفر از مردم پولدار و پر نفوذ، میخوان حقیقت رو پیدا کنن و بدبختی مردم رو تموم کنن.»آره خلاصه بریم که داشته باشیم😎
اجازه نویسنده👆🏻👆🏻
⚠️هشدار: این داستان دارای موضوع بردهداری، صحنههای خشونتآمیز، تجاوز و شکنجه است. لطفاً هشدار اول هر پارت رو جدی بگیرید.
تلگرام: hugunderthebed
YOU ARE READING
Leave the Ruins Where They Fall
Fanfictionیادتان باشد، تمام پوسترهای دولت این را میگویند، مارکشدهها بودند که دنیا را ویران کردند. دنیای قدیمی در برابر قحطی و خشکسالی و مصیبت از دست رفت و دنیای جدید و خشنتر به جای آن برخاست. یک شهر به چند منطقه تقسیم شد، یک پادشاه و دربار قدرتمندش به آن...