پارت 4

1.6K 235 12
                                    

تهیونگ

درو باز کردم
پسر جوونی که یه بسته بزرگ دستش بود
به سمتم اومد و گفت
((سلام  اینجا پارک جیمین دارید این بسته مال ایشونه))
ت((بله اینجا هستن ))
بعد بلند جیمینو صدا کردم و رفتم داخل
جیمین با خوشحالی از کنارم رد شد
بلز دوباره لباس خریده
جیمین خیلی به ظاهرش میرسید هر ماه نصف پولی  کمی که درمی آورد و خرج لباس میکرد
نقطه ضعفش خرید بود
روی مبله نشستم
جیمین با خوشحالی بسته رو روی میز گذاشت و مشغول باز کردن بسته شد
ت((باز تو لباس خریدی کمد داره میترکه جیمین ))
جیمین همین طور که داشت لباساش رو با ذوق از بسته خارج میکر گفت
ج((ای بابا ول کن تهیونگ اونا همشون تکراری ان ))
بعد با ذوق بافت قهوه ای کوچیکی رو از داخل جعبه در آورد بعد  رو به جونگی که با کنجکاوی روی جعبه خم شده بود گرفت
ج((اینم برای جونگی خان هدیه من ))
جونگی با ذوق بافت رو گرفت و با بوسیدن لپ جیمین ازش تشکر کرد
ت(( عا جیمین لازم نب.....))
جیمین پرید وسط حرف تهیونگ و گفت
(( خفه شو بزار تنش کنم ببینم چطوری میشه ))
[سلطان احساسات فقط خودت داش😐]
با حرص خواست جوابشو بده که یادش افتاد جونگی اینجاست
جیمین بافت قهوه ای  رو تن جونگی کرد
جونگی با ذوق جلوی تهیونگ وایستاد و گفت
جونگی(( پاپا خوشگل شدم))
ت((اره عزیزم مثل ماه شدی))
جونگی با ذوق خندید و رفت سمت جیمین
بالبخند به جیمین و جونگی که با هم بازی میکردن نگاه کرد
راستش نمی دونست اگه جیمین نبود چطور از پس اوضاع بر می اومد
جیمین دوست صمیمی تهیونگ بود از بچگی تو ججو باهم بزرگ شدن و باهم رفتن مدرسه ولی بعد تموم شدن  دبیرستان جیمین برای تحصیل رفت آمریکا 
تهیونگ صبح اون روز با جیمین تماس گرفت و بعد از
تعریف کردن ماجرا جیمین کمکش کرد از کشور خارج بشه حتی به خاطر تهیونگ دانشگاهشم عوض کرد و باهم به پاریس
اومدن تا جونگکوک پیداشون نکنه
موقع زایمان تنها کسی که کنارش بود جیمین بود
بزرگ کردن جونگی به تنهایی و بدون هیچ پولی بدون کمک جیمین ممکن نبود
جیمین یه دوست همه چی تموم بود
همه کار براش کرده بود
تهیونگ می دونست هر کاری هم بکنه نمی تونه  جبران کارای جیمینو کنه
با صدای جیمین دست از فکر کردن برداشت و بهش نگاه کرد
جیمین لباسای جدیدشو پوشیده و فوق‌العاده سکسی شده بود
جیمین یه امگای جذاب و هات بود و در عین حال کیوت و دلبر
جیمین با قیافه ی مغرور گفت
(( می دونم جذابم 😌😌))
تهیونگ با بدجنسی نیشخندی زد و گفت
(( اره خیلی جذاب و هات شدی
برای جوزف تیپ زدی نه))
با شیطنت ابرو هاشو بالا انداخت
جوزف هم دانشگاهی جیمین بود
یه الفای جذاب با چهره کاملا اروپایی که دنبال جیمینه و جیمینم ازش متنفره
جیمن با حرص کوسن مبل رو پرت کرد طرفش و دنبالش کرد
(( بیشعور عنتر می گم اسم اون درازِ بیریختِ عن دماغ رو جلوم نیار مرتیکه اورانگوتان))

.
.
.
.جونگکوک

روز بعد ساعت ۹ شب
[کریسمس]

داهیون:قربان تحقیق کردیم جدود یک سال پیش فردی به اسم پارک جیمین خونه رو به جاستین دولکا
همون پسری که درو برامون باز کرد فروخته
جونگکوک زیر لب تکرار کرد پارک جیمین
مگه میشه یادش بره
تهیونگ خیلی براش از اون گفته بود گفته بود بهترین دوستشه و از بچگی با هم بزرگ شدن چند باری هم شاهد حرف زدنشون با تلفن شده بود
جونگکوک((ادامه بده))
داهیون((بله قربان
در باره پارک جیمین
یه امگای نر که ججو به دنیا اومده و تا دبیرستان داخل کره درس خونده بعد از اون برای تحصیل به آمریکا رفته اونجا دو سال دانشجوی رقص بوده تا  اینکه چهار سال پیش دقیقا دو هفته بعد از فرار لونا به طور ناگهانی و بدون دلیل از دانشگاه انصراف میده و به دانشگاه پاریس  میاد و الان اینجا درس می خونه
اینم آدری خونشه قربان ))
خودشه
تهیونگ حتما پیش دوستش بوده
رو به داهیون گفت
((آماده باشید . میریم خونه ی پارک جیمین))
از جاش بلند شد که در باز شد و یونگی وارد شد
جونگکوک به داهیون اشاره کرد که بره بعد از خروج داهیون یونگی به سمت جونگکوک اومد بغلش کرد
و زیر گوشش گفت
((چطوری دیوث))
[😐😑]
((جونگکوک همینطور ‌که یونگی بغل میکرد ‌گفت
((هیونگ نمی خوای بس کنی))
یونگی از بغلش بیرون اومد و با نیشخند گفت
((چی شد پیداشون کردی؟؟))
جونگکوک با آه گفت
((گمون کنم هیونگ
ولی...ولی میترسم هیونگ‌
میترسم تهیونگ مقاومت کنع مجبور شم باهاش خشن برخورد کنم))
[غلط کردی دستت به تهیونگم بخوره خودم نفلت میکنم .... دو قطبی هم خودتونید]
یونگی(( جونگکوک تو این کارو برای صلاح خودش انجام میدی بعدن که بهش بگی تهیونگ درک میکنه))
جونگکوک((تو ام باهام میای))
یونگی با نیشخند گفت((میام می خوام اون توله سگو ببینم )
[واقعا علاقش ستودنیه😑😑]
و از اتاق خارج شد
و صدای اعتراض جونگکوک  رو نادیده گرفت

//////
سلاممممممم
چطورید قشنگا
دیدید جونگکوک پیداشون کرد؟
دیدید یونگی چقدر بی ادب بود؟؟؟🤣🤣
دیدید جیمینم چقدر خوفه🤕🥺🥺
کامنت و لایک یادتون نره
هر چقدر بیشتر باشن من انرژی میگریم و زود تر
اپ میکنم پارت بعدی رو

BetrayalWhere stories live. Discover now