پارت 5

1.5K 223 5
                                    

‌جونگکوک

سوار ماشین شد
جونگکوک((راه بیفت))
دل تو دلم نبود
دیگه نمی تونستم دوریشو تحمل کنم
زوزه گرگم و احساس میکردم که نشونه بی تابیش بود خودمم دست کمی ازش نداشتم
یه لحظه ماشین وایستاد
رو به داهیون گفتم
ج((چی شد چرا وایستادی پس؟ ))
د((قربان تمشب کریسمسه خیابونا خیلی شلوغه))
[یاد شب عید خودمون افتادم😅]
جونگکوک با حرص مشتی به صندلی زد و زیر لب گفت((لعنتی بهتر از این نمی شد))

تهیونگ
بافت قرمزمو پوشیدم و نگاهی به خودم تو آینه کردم
تغییر کرده بودم خیلی
تو این چهار سال مثل قبل به خودم نمی رسیدم
یعنی
انگیزه ای نداشتم تمام توانم رو گذاشتم برای جونگی
کار کردن و پول درآوردن سخت بود
نمی گم تو پر قو بزرگ شده بودم
از نوجوانی کار کردم
ولی بعد از آشنایی با جونگکوک دیگه نزاشت کار کنم
تو این چهار سال سخت کار کردم تا چونگی تو زندگیش راحت باشه
نمی گم سنگ تموم گزاشتم با اون حقوق کمی که از شرکت میگیرم ولی خب بازم چونگی راضیه این مهمه هیچ وقت سر اینکه چیزی که خواسته رو براش نتونستم تهیه کنم سرم غر نزده
جیمین میگه این اخلاقش به تو رفته
دستی به صورتم کشیدم لاغر شده بودم 
پوفی کشیدم و از اتاق خارج شدم
جیمین و جونگی داشتن درخت رو تزئین میکردن
کنار جونگی نشستم 
جونگی سریع رو پام نشست که چشمامو از درد بستم امروز صبح از پله ها افتادم زمین به خاط کم بودنشون چیزیم نبود فقط یکم ضرب دید
به جیمین اشاره کردم که چیزی نگه
جونگی ((مامان بلندم میکنی می خوام ستاره بزام رو درخت ))
تهیونگ((اره عزیزم ))
بلند شدم و جونگی رو به زحمت بلند کردم
این چند وقت جونگی خیلی سنگین شده بود
البته ضعیف شدن منم تو تحمل کردن وزنش بی تاثیر نبود
زنگ در خورد
جیمین رفت که درو باز کنه
جونگی ستاره و گذاشت دستاشو با ذوق بهم زد و گفت((مامان قشنگ شد))
تهیونگ((اره پسر قشنگم خیلی قشنگ شد))
گذاشتمش پایین که صدای داد جیمینو شنیدم

جیمین
درو باز کردم که دوتا مرد هیکلی وایستاده بودن .
حس ترس سطل آبی که بالا سرت میریزه تمام وجودمو فرا کرد
با دهنم و قورت دادم و گفتم
((بله بفرمائید))
یکی از  مرد ها گفت
((منزل کیم تهیونگ))
این دفعه نتونستم لکنتم و کنترل کنم
((چی..چیکارش دارید))
که صدایی از پشت مرد ها اومد
((فکر نکنم برای دیدن همسرم باید بهت جواب پس بدم پارک جیمین))
مرد ها کنار رفتن و ....
خودش بود
جونگکوک

...........
ببخشید این پارت دیر شد
کامنت و لایک فراموش نشه
به نظرتون کوک می تونه تهیونگ و بگیره یا بازم تهیونگ موفق به فرار میشع؟؟ ۰🤔

BetrayalWhere stories live. Discover now