جونگکوک بی صدا روی تخت نشسته بود و تهیونگ بعد از دقایقی با بسته ی کمک های اولیه به اتاق رسید
+لازم نبود،باید فقط بیخیال من و کارام بشی
_جونگکوک من مسئولیت تو رو به عهده گرفتم،قیم قانونیت منم،شاید از لحاظ عاطفی هیچی بینمون نباشه ولی من در مقابلت حس مسئولیت میکنم،پس انقد از من نخواه بهت اهمیت ندم
+هیونا خوابه؟
_اوهوم
تهیونگ پنبه رو به الکل آغشته کرد و روی زخم پیشونی جونگکوک کشید
_چاقو؟
+تیغه
_لعنت بهشون
+تهیونگ؟
_جونگکوک؟
+اون موقع سر میز،چرا عصبانی شدی؟
_نمیشه فقط فراموشش کنی؟
+میدونم دلیلت لاس زدن من نبود
تو منو میشناسی من همیشه همینجوریم ولی هیچوقت عصبانی نشده بودی_آدم ریزبینی هستی
+رشته م ایجاب میکنه
_بهت میگم چرا
عام،خب راستش،نمیدونم این یکم بچگانه به نظر میرسه
من راستش....حسودیم شدجونگکوک با شنیدن این حرف پقی زد زیر خنده
_هی نخند،جونگکوک بهم نخند
تهیونگ شاکی از پایین تخت به خنده های جونگکوک نگاه میکرد و با وجود اینکه بهش گفته بود نخنده ولی داشت از خنده هاش لذت میبرد
+تهیونگ،من قرار نیست هیونا رو ازت بدزدم
_نه اون نه،منظورمو اشتباه متوجه شدی
من خب،عاه گفتنش سخته
من برای نزدیک شدن بهت خیلی تلاش کردم
ولی تو انگار ذاتا باهام مشکل داری
با همه خوبی با هیونا خوبی با دوستای پرورشگاهت خوبی با آقای لی خوبی با همه،همه
شرط میبندم اگه حتی یه غریبه از خیابون بیاد و بهت سلام کنه تو باهاش خوب رفتار میکنی
ولی رفتارت با من،نمیدونم نا امید کننده ست
من تلاش میکنم باهات خوب باشم ولی انگار تو ازم متنفریتهیونگ مثل یه بچه بغض کرده بود
سرشو انداخته بود پایین و به جونگکوک نگاه نمیکرد
کوک ساکت بود
برای رفتار تهیونگ هر دلیلی رو حدس میزد به جز این
متوجه بغض صدای تهیونگ شده بود
ینی انقد اذیتش کرده بود؟جونگکوک دستای سردشو بالا آورد و صورت تهیونگو قاب گرفت
تهیونگ برای بالا آوردن سرش مقاومت میکرد
پس جونگکوک سرشو پایین برد و از پایین به چشمای قرمز تهیونگ نگاه کرد
آروم بوسه ای روی لپش نشوند و با لبخند مهربونی سرشو عقب برد
نگاه تهیونگ بعد از بوسه ی کوچیک جونگکوک روش قفل شده بود
+من ازت متنفر نیستم تهیونگ
من،من دوستون دارم
تو و هیونا رو
YOU ARE READING
Classic Man📽کامل شده
Fanfiction/completed/ تهیونگ مردی۲۸ساله متاهل ساکن پاریسه که بعد از ۳ سال زندگی مشترک با همسرش هیونا، زندگیش به یک نواختی خاصی دچار میشه پس هیونا که بچه دار نمیشه پیشنهاد میده یه نوزاد از پرورشگاه بردارن چی میشه اگه به جای نوزاد یه پسر شیطون ۱۹ ساله وارد زندگ...