یک ماه سپری شده بود و عصر چهارشنبه هیونا با چمدونش تو فرودگاه منتظر تهیونگ بود
توی این یک ماه تهیونگ و جونگکوک مثل قبل بودن،
جونگکوک امیدوار بود بتونه به تهیونگ نزدیک شه،
ولی تهیونگ مصمم بود
نمیخواست خیانت کنه
از این کار متنفر بوداز دور هیونا رو دید که براش دست تکون میداد
خودشو بهش رسوند و هیونا خودشو توی آغوش همسرش پرت کرد×دلم برات تنگ شده بود
_دل منم برات تنگ شده بود
_با فندق کوچولوی خواهرت خوش گذشت؟
توی ماشین نشسته بودن و به سمت خونه میروندن
×خیلی،خیلی زیاد،اون خیلی شیرینه تهیونگ
دستای کوچولوش،نق نقای کیوتش
کاش ما هم میتونستیم یه بچه کوچولو داشته باشیم_عزیزم من که بهت گفته بودم این اشکالی..
×میدونم،میدونم منظورم اون نبود
میدونم با مشکل من کنار اومدی
میگم کاش فقط به جای جونگکوک..._ساکت
با تن صدای بالا رفته ای گفت که هیونا رو شوکه کرد
×من...منظوری ندا
_ادامه نده هیونا
چطور میتونی انقد دو رو باشی؟
اون باهات خوبه
تو هم باهاش میگی و میخندی
من حتی به صمیمیت شما غبطه میخوردم
بعد الان بعد یک ماه ندیدنش داری میگی کاش به جاش یه نوزاد میگرفتیم؟تهیونگ خبر نداشت توی این یک ماه چقد الینا مغز خواهرشو شست و شو داده و اونو نسبت به جونگکوک بدبین کرده بود
هیونا با تمام سادگیش اتفاقای خانواده اش رو برای الینا تعریف کرده بود و الینا هم خیلی ساده بهش گفته بود جونگکوک داره همسرشو ازش میدزده...×تو چرا انقد عصبانی شدی؟ها؟بار چندمه به خاطر اون پسره ی آشغال سر من داد میزنی؟تهیونگ چشماتو باز کن
من هیونام،همسرت،از همون اول قرار بود برای نزدیک شدن به هم بچه بگیریم ولی تو روز به روز داری ازم دور تر میشیتهیونگ با عصبانیت فرمونو فشار میداد
منظور هیونا از"پسره ی آشغال" جونگکوکیش بود؟
چطور به خودش اجازه میداد اینطوری راجع به فرشته ش حرف بزنه؟گوشی تهیونگ که روی داشبورد بود زنگ خورد و اسم:jungkooki🐇 روی صفحه پدیدار شد
×من جواب میدم
_دست به گوشی من نمیزنی
×توی این یک ماه یک بارم بهم زنگ نزده،من جواب میدم
_گفتم دستتو بکش
و بعد کنار جاده نگه داشت و گوشیشو برداشت و از ماشین بیرون رفت
+تهیونگ؟اومدم نبودی
کجایی؟وجود تهیونگ با صدای جونگکوک سرشار از حس خوب شد،لبخند کمرنگی زد و با لحنی که سعی میکرد ملایم باشه گفت:
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Classic Man📽کامل شده
Фанфик/completed/ تهیونگ مردی۲۸ساله متاهل ساکن پاریسه که بعد از ۳ سال زندگی مشترک با همسرش هیونا، زندگیش به یک نواختی خاصی دچار میشه پس هیونا که بچه دار نمیشه پیشنهاد میده یه نوزاد از پرورشگاه بردارن چی میشه اگه به جای نوزاد یه پسر شیطون ۱۹ ساله وارد زندگ...