🎬11

1.5K 211 5
                                    

لبای جونگکوکو توی دهنش کشید و بوسه یکطرفه ای رو شروع کرد
جونگکوک همراهی نکرد
و همراهی نکردنش به خاطر شوک زدگیش نبود
اون مصمم بود
نمیخواست اوضاع بینشون پیچیده تر بشه
محض رضای خدا،تهیونگ متاهل بود!
تنها مشکل جونگکوک این نبود
به نظر جونگکوک ،تهیونگ اونو ابزاری میدید برای کشف کردن گرایشش
تهیونگ خیلی زود ازدواج کرده بود و وقتی برای فهمیدن این موضوع نداشت
و جونگکوک غرایز خفته اش رو برای اولین بار بیدار کرده بود

تهیونگ نا امید از همراهی جونگکوک عقب کشید و با چشمای نگرانش به چشمای غمگین جونگکوک زل زد
جونگکوک طبق عادت دستی روی لباش کشید و خواست از کنار تهیونگ رد شه که تهیونگ با شدت یقه شو گرفت و با دندونای چفت شدش غرید:
_بار آخرت باشه رد بوسه هامو از روی لبات پاک میکنی

جونگکوک یقه شو از دستای کشیده تهیونگ بیرون کشید و متقابلا غرید:
+اگه بار آخرت باشه که میبوسیم،بار آخرم میشه که رد بوسه اتو پاک میکنم

_کسی که توی اون اتاق برای ارضا کردنم پیش قدم شد تو بودی جئون جونگکوک

+منم درباره مسائل جنسی حرف نزدم،تو بهم کشش داری و این کاملا مشخصه،و منم یه همجنسگرای آشغالم
پس اینکه این مسائل بینمون پیش بیاد طبیعیه
من درباره "بوسه"حرف میزنم کیم تهیونگ،بوسه برای من ارزشش بیشتر از این مسائل پیش پا افتاده ست
و تو دیگه حق نداری اون لبای فاکیتو بزاری رو لبام فهمیدی؟

_هه...جالبه... اگه ما همدیگه رو با دستا و دهنمون ارضا کنیم مشکل نداره ولی بوسیدن اشکال داره آره؟واقعا منطق جالبی داری جئون

+منو اونجوری صدا نزن کیم تهیونگ،من برای تو"جئون"نیستم

_چرا که نه جئون؟از این به بعد تو برای من جئونی
منم برای تو آجوشی یا کیمم،به نظرم این حتی میتونه بیشتر دورمون کنه
همون چیزی که جفتمون میخوایم

+تهیونگ انقد بچه نباش محض رضای فاک

_جونگکوک این تویی که مثل بچه ها رفتار میکنی،تو منو گیج میکنی،نمیدونم باید باهات چیکار کنم
دیوونم میکنی

تهیونگ کلافه دستی به موهاش کشید و نگاهشو به جونگکوک داد

+تهیونگ من خودمم گیجم
نمیدونم باید بوسه هاتو چجوری برداشت کنم
تو یه..یه جور خیلی قشنگی نگام میکنی
باعث میشه قلبم تند تر بزنه
بوسه هات خیلی،نمیدونم شاید دارم اشتباه برداشت میکنم ولی بوسه هات خیلی با احساسن،من حسش میکنم...
ولی تهیونگ تو همسر داری،تو استریتی
خودت بهم گفتی یادته؟

تهیونگ با شنیدن حرفای شیرین جونگکوک پروانه ها ی تو شکمش آزاد شده بودن ولی با جمله آخرش دوباره کلافه شد

_لعنت به هر چی همسره وقتی کل افکارم با توی فاکی پر شده
لعنت

+ت...تو بهم فکر میکنی؟

_اوه نه اشتباه نکن جونگکوک،اینطور نیست که من بهت فکر کنم،درستش اینه که تو فکر من فقط تویی،
فقط تو

جونگکوک خشک شده بود
اعتراف تهیونگ قلبشو لرزونده بود
دو قدم فاصله ی بینشونو طی کرد و اینبار خودش لبای تهیونگو کوتاه بوسید

+تهیونگ شی موفق شدی با حرفات گولم بزنی
متاهل بودنت به یه ورم
از این به بعد تو هر فرصتی که گیر آوردی منو ببوس

تهیونگ خنده ی ذوق زده ای کرد و جونگکوکو به آغوش کشید و دم گوشش زمزمه کرد:
_قضیه متاهل بودنمو حل میکنم،و بدون هیچ عذاب وجدانی میبوسمت،هر روز میبوسمت
فقط یکم صبر کن باشه؟

جونگکوک لبخندی به تعهد تهیونگ زد
اینکه نمیخواست خیانتش به هیونا بیشتر بشه دل جونگکوکو گرم میکرد
پس سرشو کج کرد و دم گوش تهیونگ زمزمه کرد:
+میشه آخرین بوسه امو تا اون روز ازت بگیرم؟

تهیونگ دلش ضعف رفت ولی تصمیم گرفت یکم سر به سر کوکیش بزاره:
_نه نمیشه

+چ...چرا؟

_چون یادمه گفتی دیگه لبای فاکیمو رو لبات نزارم

+من گوه خوردم
الان لطفا لبای خوشگلتو بزار رو لبام

_نمیخوام،باید ازم عذرخواهی کنی
میدونی اون شب که یه پسر غریبه آوردی خونه چقد تا صب عذاب کشیدم؟
چطور بهش اجازه دادی ببوستت؟م...مگه نگفتی بوسه برات چیز خاصیه؟

جونگکوک شوکه شده بود
پس ینی تهیونگ واقعا دوسش داشت؟

+اوه...م...من متاسفم
من خب اون موقع...عام میخواستم بوسه امو باهات فراموش کنم...چون...حس گناه میکردم

_به زودی درستش میکنم جونگکوکی

+الان نمیشه آخرین بوسه امو بگیرم؟

تهیونگ لبخندی به اصرار های شیرین پسرش زد و بعد از بوسیدن لاله گوشش لباشو روی پوست جونگکوک کشید و جونگکوک از حس نرمی لبای تهیونگ چشماشو بست
تهیونگ در آخر گوشه لب جونگکوکو بوسید و بعد کنار کشید

+چ..چرا؟

_اگه لبام برسه به لبات نمیتونم خودمو کنترل کنم

جونگکوک گوشاش سرخ شد و لبخند خجالت زده ای زد

+برای شام بریم بیرون؟

_بریم بیرون











هایییی
فردا کنکور دارم
ووت و نظر فراموش نشه
دوستون دارم💜💚

Classic Man📽کامل شدهWhere stories live. Discover now