Part11

282 116 13
                                    

امگاهای ماه،امگاهایی با قدرت جادویی!
امگاهایی که باید پنهان میشدن تا درامان بمونن،
سالها پیش امگاهای ماه مورد سوقصد قرار میگیرن تا از قدرت های جادوییشون به خاطر اهداف مشخصی استفاده بشه،
لونا امگای ماهی که آلفاش به دست بزرگان قبیله کشته میشه چون مقابل کسایی میاسته که میخواستن از شریک روحش سو استفاده کنن... توی زیرزمین قلعه ای، از درد و غم به خودش میپیچه ،
دوباره بازوهای ظریفش بین دستای قدرتمندی حلقه و بدنش روی زمین کشیده میشه،
_دوباره ازت میخوام امگا،این سنگ رو تبدیل به آب بکن...
امگا مثل عروسکی بی حركت روي زانوهاش میاسته و نگاهشو از کفش های پارچه ای روبروش نمیگیره...
سیلی محکمی روی گونش میشینه و صدای بلند آلفا تنش رو میلرزونه...
_مگه تو امگای ماه نیستی؟
چونش توسط دستهاي قوي آلفا گرفته ميشه و مردمک های دخترک میلرزن...
_زود باش
دوباره تنش میلرزه و دستشو روی شکمش میذاره...
_نمیذارم پا توی این دنیای کثیف بذاری...
لونا به آرومی از روی زمین بلند میشه و با تمام خشمِ توی وجودش به آلفای منفور روبروش نزدیک میشه...
_من...
قدم بعدی رو برمیداره و از بین دندونهاش به آرومی میغره...
_این قلعه ی سنگی رو...
و تو فاصله ی چند سانتی صورتش با آلفای متعجب فریاد میکشه...
_آب میکنم...
و همه چیز فرو میریزه،آب ميشه،غرق میشه و نوزادی متولد میشه...
همه ی قلمرو توي آب غوطه ور ميشه
خونه ها زیر آب میرن و نفس ها بریده میشن،
دریاچه ی لونا متولد میشه و تنها نشانه ی حیاط ،نوزادی که هیچ هویتی نداره روی دریاچه شناور میشه،
نوزادی که یک امگای ماهه ولی لونا جادوش کرده تا هیچکس به هویتش پی نبره،هیچکس جز شریک روحش و جادوش تا قبل از مارک شدنش توي وجودش خفته میمونه تا فقط صرف عشق بشه...
و این میشه سرنوشت تمام امگاهای ماهِ فرزندِ لونا...
و این تصمیمی هست که لونا میگیره تا از فرزندانش محافظت کنه...
_ جيمين...!
با صدای جین نگاهشو از کلمات کتاب میگیره و هینی میکشه...
امگای چشم سیاه تکخندی بخاطر واکنش پسرک چشم عسلی میزنه و کیسه ای رو جلوش میگیره...
_اینم معجون و گیاهایی که ازم خواستی،ث
جیمین آب گلوشو قورت میده و دستای لرزونشو برای گرفتن کیسه جلو مییاره...
_خوبی جیمین؟
جین میگه و دستای سرد امگا رو بین گرمای دستش میگیره...
_جیمین...
تن امگارو که یهو شروع به لرزیدن کرده به آغوش میگیره و دوباره صداش میزنه...
_جیمین؟
دستای لرزون پسرک دور کمر امگا حلقه میشن و سرشو روی سینه ی جین پنهان میکنه...
صدای هق هق امگا باعث میشه که جین حلقه ی آغوشش رو تنگ تر کنه...
_ششش جیمین..ششش!

Light of my darkness Where stories live. Discover now