𝑷𝒂𝒓𝒕 20

178 29 6
                                    


*کیم‌هارا*

خودکار رو توی انگشتام می‌گردوندم و مغزم سخت مشغول حل کردن تست ریاضی مقابلم بود. جیمین با این‌که کنارم نشسته بود سرش رو روی میز گذاشته بود و خوابیده بود.

پوفی کشیدم که موهای جلوم کمی به هوا رفت. حتما توی امتحاناتش دوباره کم می‌گرفت. چطور می‌تونه انقدر بیخیال باشه؟

با زبون ضربه‌ای به گوشه لپم از داخل زدم و از اون مسئله مسخره گذشتم. می‌تونستم توی خونه از تهیونگ بخوام برام توضیح بده.

توی احوالات خودم بودم که پسری دوان دوان خودش رو توی کلاس ما انداخت.

_هی هی هی... شنیدین چی شده؟

توجه کل کلاس به اون پسرک با موهای کوتاه جلب شده بود.

_تیا و جونگ‌کوک توی سلف با هم دعوا کردن

اون چی گفت؟ با هم دعوا کردن؟ اول زیاد برام مهم نبود اما حالا به عقب چرخیده بودم و داشتم به اون پسرک نگاه می‌کردم.

یکی از دخترا پرسید:

_چرا؟

_ظاهرا تیا با جیهون رابطه داشته و جونگ‌کوک هم اینو فهمیده.

صدای همهمه توی کلاس پیچید.

این امکان نداره... داره مزخرف می‌گه. تیا هیچوقت از اون عوضی زورگو خوشش نمی‌اومد.

_نکته برگ ریزون ماجرا این‌که جونگ‌کوک و تیا از اولشم با هم رابطه‌ای نداشتن. همش داشتن برای ما نقش بازی می‌کردن

پسر جوری تعریف می‌کرد که انگار یک داستان افسانه‌ای داره بازگو می‌کنه و این وسط من با چشم‌هایی گرد به رو به رو نگاه می‌کردم. اونا سر جیهون با هم دعوا کردن و حتی لو دادن که رابطشون الکی بوده. چرا انقدر یهویی؟ اصلا چرا جیهون؟ از گوشه چشم جیمین رو دیدم که چشماش رو باز کرده بود اما از جاش تکون نخوره بود و هنوزم سرش روی میز بود.

_نمایش جالبی بود. جونگ‌کوک حتی بهش گفت هرزه!

دستام ناخوداگاه مشت شد. اون جئون عوضی چه غلطی کرده بود؟

_تعجبی نداره... اون دختر از اولشم یک دردسر بود که ازش انتظاری نمی‌رفت.

_لیاقت جونگ‌کوک رو نداشت.

دندون‌هام رو روی هم فشار دادم. دوباره... دوباره به تیا توهین کرده بود. فکر می‌کنه ساکت می‌موندم؟

به یک‌باره از جا بلند شدم که صدای کشیده شدن صندلیم به عقب توجه کلاس رو جلب کرد.

قبل این‌که بتونم حرکتی کنم مچم اسیر دستای جیمین شد. با حرص برگشتم و به چهره جدی جیمین که حالا سرش رو از روی میز برداشته بود توپیدم.

᭝‌ 𝐒𝐞𝐫𝐞𝐧𝐝𝐢𝐩𝐢𝐭𝐲Donde viven las historias. Descúbrelo ahora