سیدنی، استرالیا، ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۴، ساعت ۸:۴۵ شب
بدنش سیاهی خالص بود، انگار اجزاش نور شمعای روی کیک روی میزو توی سیاهی خامشون گم میکردن
تنها اجزای قابل تشخیصش چشماش و شاخاش بودن که به قرمزی خون بودن و میدرخشیدن
فلیکس کوچولوی گریون نمیتونست نگاهشو از اون موجود انسان نما بگیره، چشمای اون موجودم بی توجه به والدین فلیکس که دستاشو گرفته بودن روش بود
دستشو دراز کرد سمتش ولی قبل اینکه بهش برسه مامان اون کوچولوی گریون کشیدش پشت خودش و با همسرش بین پسرشون و اون هیولا ایستادن
هیولا سرشو خم کرد و دهنی که تازه مشخص شده بود داره رو با ی لبخند به بزرگی صورتش باز کرد و دندونای تیز و بهم ریختشو نشون داد
جیغ فلیکس کوچولو با فرو رفتن ناخونای اون هیولا توی سینه پدر و مادرش همزمان شد
————————
سئول، کره، ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱:۲۴ ظهر
-یااااا لی فلیکس!
فلیکس نیشخندی زد و سیبزمینی ای که از ظرف دوستش کش رفته بودو گاز زد: مرسی هیونگ!
جیسونگ چشاشو چرخوند و ظرف خودشو جلوش گذاشت: از غذای دوست پسرم کش نرو! کل دیروزو چیزی نخورده
فلیکس نگاهی به مینهو که سرش دوباره توی کتاباش کرد و چنتا سیبزمینی از ظرف جیسونگ که الان مال خودش حساب میشدو تو ظرفش گذاشت: عذاب وجدان گرفتم کره خر! ی بار بجای ۱۰۰، ۹۹ بگیری به جایی برنمیخوره
هیونگش بدون بالا اوردن سرش یکی از سیبزمینیا رو برداشت و بالا گرفت: مرسی
جیسونگ یکی از کتابایی که جلوش بودو هل داد سمت لیکس: نظرت راحب اینکه خودتم یکم درس بخونی چیه؟
لیکس پوفی کشید و کتابو هل داد عقب: لازمم نیست، جوابا رو میدونم
روشو کرد سمت مینهو: میخوایشون؟
مینهو فقط ی ثانیه چشماشو اورد بالا تا بهش چشم غره بره و نگاهشو به کتابش برگردوند: از تغلب خوشم نمیاد
لباشو پوتی کرد و به جیسونگ اشاره کرد: حداقل بذار به این سنجاب مظلوم بگمشون
لپاشو گرفت و چرخوندش سمت مینهو: ببینش، دلت براش نمیسوزه؟
جیسونگ صورتشو از دست دوستش بیرون کشید: ممنون ولی نمیخوام! ترجیه میدم نتیجه تلاش خودم باشه
ŞİMDİ OKUDUĞUN
I am the devil's smile
Hayran Kurguجیغ فلیکس کوچولو با فرو رفتن ناخونای اون هیولا توی سینه پدر و مادرش همزمان شد Changlix one shot