1
سرش رو با ریتم آهنگ تکون میداد و از توی تاریکی، رقصنده های زیر نورهای رنگی رو با نگاهش دنبال میکرد.
ادم های مستی که توی هم میلولیدن و هم دیگه رو دستمالی میکردن. هیچکدوم ارزش خودشون رو نمیدونستن.آهنگ ریتمیک با صدای بلند پخش میشد و مجبور بود برای صحبت کردن با پسر مورد علاقه اش، لب هاش رو تا جای ممکن به گوشش نزدیک کنه.
- مست کردی؟
در حالی که دکمه های باز شده تا وسط سینه پسر رو میبست، دم گوشش زمزمه کرد.
قرار نبود زیادی از اون نوشیدنی فاکی بخوره.- میتونی راه بری؟
پسر کوچیکتر سرش رو تکون داد و از جاش بلند شد.
بازوش رو گرفت با قدم های نا متعادلش به سمت در خروجی حرکت کرد.به محض برخورد باد خنک با صورت گر گرفته اش، نفس عمیقی کشید و با لذت هوای آزاد و نم خورده بیرون رو به ریه هاش فرستاد.
مرد کت شلواری به محض دیدن دو پسر، از ماشین پیاده شد. با سرعت در رو باز کرد و منتظر موند تا پسر رئیس کیم و - دوست پسرش - سوار شن.
- کوکا بهت گفتم زیاد مست نکن!
دستشو تو موهای لخت و عرق کرده اش فرو کرد و با فشار آرومی که به سرش آورد، وادارش کرد سرش رو روی پاش بزاره.
با آرامش موهای پسر رو نوازش میکرد و توی ذهنش برنامه هایی که داشت رو ترتیب میداد.پسر اون پارک پیر بهش کمک کرده بود تا پدر پیرش رو از سر راه برداره و حالا در قبالش ازش خواسته بود براش کاری انجام بده.
کاری که فقط اون میتونست با ظرافت تمام انجام بده و خبرش جایی نپیچه.
اون خواسته بود کمکش کنه پدرش رو بکشه!- اون بچه زیادی مطیع و مثبت بنظر میرسید!
+ هممم؟
دستش رو روی گونه کوک که با چشمای خمار سرش رو بالا اورده بود و با کنجکاوی نگاهش میکرد کشید و آروم لب زد:
- جیچان! پسر اون پارک بی عرضه!
جونگ کوک سرش رو به معنای فهمیدن تکون داد و دوباره به حالت اولش برگشت.
انگار که براش مهم نبود.
فقط چشماشو بست و تصمیم گرفت از حرکت دست تهیونگ بین موهاش لذت ببره.و اما جلوی عمارت کیم...
ماشین قرمز رنگی وایستاده بود و انگار منتظر رسیدنشون بود.با ابروهای بالا پریده از ماشین پیاده شد و بعد از گرفتن دست کوک به سمت پسری که غیر رسمی پوشیده بود و به سمتشون میومد نگاه کرد.
+ میخوام یکیو پیش خودت نگه داری!
اخمی که با شنیدن صدای آشنای پسر بین ابروهاش نشسته بود غلیظتر شد و حالا با نگاه عصبیش بهش خیره شده بود.
ESTÁS LEYENDO
⨳ Revenge ᵒʳ Betrayal
Fanfic⚜︎فصل دوم از TheLieTruth⚜︎ ིྀ انتقام یا خیانت ིྀ "" دست های جیمین هم گودی کمر یونگی رو لمس کردن و لبخند ریز و مخفیانه اش رو عمیقتر کردن. کسی چه میدونست؟ شاید یونگی، بیشتر از جیمین اون بوسه سطحی رو دوست داشت. بلخره یه قدم به جلو... ذوق داشت دیگه...