✦|𝐍𝐚𝐦𝐞:ارباب جئون
✦|𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞:𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚-𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞-𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 𝐤𝐢𝐧𝐤-𝐬𝐦𝐮𝐭
✦|3𝐬𝐡𝐨𝐭با کتشلوار زرشکی رنگش و کفش های مشکی و براقش و موهای مشکی و بلندش که تا گردنش میرسیدن،با اقتدار قدم های محکمی برمیداشت و با هر قدمش عطر گرون قیمت و سردش که با سیگار مخلوط شده بود رو بجا میذاشت.
نگاه ماتش و از عمارت دو طبقه بزرگ گذروند،فضای بزرگش که با عتیقه جات های زیبا و قدمت دار تزئین شده بود و کف سرامیکش که از نوار های طلا و مرمر پوشیده شده بود و چراغ های سفید و طلایی که عمارت رو پر زرق و برق و زیباتر میکرد همه و همه نظرش و جلب کرده بودن و لبخند با رضایتی که بی شباهت به پوزخند نبود گوشه لبهاش جانشین شد.
سرجاش وایساد و باعث شد بادیگارد هاش هم با فاصله تقریبا یکونیم متری ازش بایستن،دستهاش و تو جیب شلوارش گذاشت و با صدای کلفت و مردونه اش گفت:
"همونطور که میخواستم و انتظارش رو داشتم،تا اینجا همهچیز به خوبی پیش رفت.هرچیزی که برای پذیرایی نیازه رو حاضر کنید و یادتون نره انواعی از نوشیدنی ها رو آماده کنید."
پوزخندش پررنگ تر شد و گفت:
"قراره جشن باشکوهی باشه...امشب!"
اشاره ای به بادیگاردش کرد که جلوتر اومد و تعظیم کوچیکی کرد و جونگکوک لیسی به لبهاش زد و گفت:
"بازی امشب مهمه و مهمتر از همه تشکیلات اول به چشمشون میاد پس میخوام همهچیز بینقص باشه! بدون هیچ کم و کسری ای و درضمن مطمئن شو که کیمِ بزرگ با خانواده اش میاد! بهرحال اون زیادی ادعاش میشد."
پوزخندی زد و بادیگاردش تعظیمی کرد و گفت:
"همه تلاشمون رو میکنیم قربان و همونطور که شما میخواید همه چیز بی عیب و نقص انجام میشه"
جونگکوک بار دیگه لیسی به لبهاش زد و فندک نقره اش رو از جیبش درآورد و سیگارش رو بین لبهاش گرفت و با چاشنی پوزخند گوشه لبهاش گفت:
"خوبه"
از عمارت خارج شد،جئون جونگکوک که به لرد جئون معروف بود و باند بزرگ خودش رو داشت و کسی ازش رو دست نداشت.
بزرگترین باند قاچاق که شامل هرچیزی میشد.
و به سرد،مغرورترین و بیرحم ترین مرد معروف بود.سوار ون مشکی رنگش شد و یه پاش و روی پاش انداخت و آیپد رو توی دستش گرفت و مشغول چک کردن کارهاش شد.
امشب قرار بود جشن بزرگی رو ترتیب بده.به مناسبت موفقیتش با قرارداد بزرگ توی اروپا و همینطور تولدش و...قرار بود شرطبندی همراه با قمار انجام بشه که زیادی براش لذت بخش و هیجان انگیز به نظر میرسید.
و البته قصدش بازی با بزرگترین رقیبش کیمِ بزرگ که البته دربرابر اون هیچ بود ولی ادعای مرد و غرورش زیادی به دلش ننشسته بود و دوست داشت کمی با مرد بازی کنه و خب لرد جئون...عاشق هیجان توی زندگیش بود.
YOU ARE READING
𝐎𝐧𝐞 𝐒𝐡𝐨𝐭 𝐁𝐨𝐨𝐤ᵏᵒᵒᵏᵛ
Historia Cortaاز اسمش مشخصه،وانشات بوکه که قراره وانشات و یا چندشاتی های زیادی از کوکوی آپ کنم:)🍷⛓️🔞 𝑺𝒕𝒂𝒓𝒕: 1400/3/27 𝑩𝒚: 𝑲𝒊𝒎-𝑨𝒖𝒓𝒐𝒓𝒂