^چ..چی...ت..تو...
هوسوک دستپاچه از بدن جدیدش و همینطور عضوش که به شدت ملتهب بود گیج شده نمیدونست دقیقا باید چه غلطی بکنه.
و در آخر انقدر فشار بهش وارد شد که بغضش ترکید و گوشاش پایین افتاد.چشم های قهوه ایش خیس شد و صدای هق هقش تو استخر پیچید.
یونگی میدونست باورش سخته..اما بهرحال اون هوسوک بود و الان داشت گریه میکرد.
نزدیک هوسوک شد و کنارش نشست.^هوسوکی..منو ببین...
هوسوک با عجز سرش رو بالا آورد و با گریه به یونگی خیره شد.
اون واقعا زیبا بود..گوش هاش زیبایی دوبرابری بهش میبخشیدن و دمش که روی پاهاش انداخته بود تا عضوش مشخص نشه ، اون هم زیبا و مخملی بود.
یونگی نگاه دودلی بهش انداخت."این همون سنجاب فسقلیه پس جای تردیدی نیست"
نفس عمیقش رو بیرون داد، دستش رو روی سر پسر که جثه اش کمی از خودش کوچیکتر بود کشید.
هوسوک متقابلا با عادت های سنجابیش خودش رو بیشتر روی دستش یونگی کشید و با چشمای مظلوم بهش خیره شد.^نگران نباش چیزی نیست. تو الان میتونی به انسان تبدیل بشی!
و بعد لبخند لثه ای زد که باعث جوونه زدن امید تو دل هوسوک شد.
دو طرف گونه ی سفید هوسوک رو گرفت و عمیق به صورتش زل زد.^ دماغ خوش فرمی داری. لبات و چشمات زیباترین اعضای صورتتن و گوش هات...
دستی روشون کشید و کمی خاروندشون که باعث خمار شدن چشمای هوسوک شد.
~وقتی میخارونیشون خوابم میگیره.
یونگی خندید.
^پس وقتی خواب از سرت پرید میخارونیمشون!
هوسوک از لحن حرف زدن یونگی انرژی گرفت.
^دمت هم خیلی قشنگه..
دستش رو روی دم هوسوک کشید که باعث شد هوسوک ناله ی لرزونی بکنه و بدنش کمی بلرزه.
اما یونگی متوجهش نشد و همینطوری درحال نوازشش بود.~مو...نعنایی....آههه
با صدای ناله ی هوسوک یونگی بهش نگاه کرد.
دمش از روی عضوش کنار رفت و اونجا یونگی متوجه عذاب اصلی اون سنجاب شد.~ نباید دم یه هیبرید رو تو دوره ی هیتش زیاد لمس کنی...
نفس لرزونش رو بیرون داد و خواست دوباره دمش رو روی عضو ملتهبش بذاره ولی یونگی با دست مانع شد.
هوسوک با تعجب نگاهش کرد.^ خودم آرومت میکنم...
~اما...اما...من...من خجالت میکشم...
^ نکش..
عضو پسر رو توی دستش گرفت که باعث شد هوسوک ناله ای بکنه و سرش رو به عقب ببره.
با تن صدای آرومی که لرزش تحریک کننده اش لاله گوش یونگی رو نوازش میکرد گفت:
ESTÁS LEYENDO
My Alpha Daddies | kookvkook
Fanfic|تکمیل| دستی به سر پسر ترسیده کشید و با خنده به طرف برادرش برگشت. ×جانگکوک نظرت چیه یکم بهش مهلت بدیم؟ +این حرف از توی هورنی بعیده جونگکوک! پسر حریر سفید رنگ تنش رو بیشتر چسبید و با وحشت به اون دو آلفای دوقلو خیره شد. جانگکوک همونطور که دندون های نی...