RACE 1 🏆

225 52 14
                                    


- عصرتون بخیر بینندگان دوست داشتنی! به اولین قسمت از مسابقه باورنکردنی خوش اومدید! شما مارو از طریق تلویزیون ها و WBC هایی که به خونه ها و مشاغل شما آورده شده اند، تماشا میکنید.
من میزبان شما «لی جردن»، امشب در ساحل شمالیه رودخانه «تیمز» ایستاده ام و منتظر دیدار با شرکت کنندگانمون در این مسابقه هستم.
هفت جفت مدعی، که برای برنده شدن یک میلیون گالیون و این شانس که خودشون رو برنده مسابقه باورنکردنی بنامند، با گرمای تاول زا، سرمای سرد و چالش های طاقت فرسا مقابله میکنند!
بی مقدمه، میریم که با شرکت کنندگان سر سختمون آشنا بشیم!

رون فریاد زد: هرماینی! بیا دیگه! شروع شد!

نویل خندید و گفت: لی جردن شال گریفیندو رو انداخته! هیچ وقت دست از این کاراش برنمیداره!

- اول از همه، اعضای گروه بسیار محبوبِ «جانوران درنده»! آلین و جسیکا، به هواداراتون سلام کنید!

رون به سمت تلویزیون فریاد زد: اوووووووو!!

هرماینی درحالی که ساندویچ هایی را که برای خوردن در طول تماشای مسابقه درست کرده بود، روی میز کوچک رو به روی تلویزیون می‌گذاشت، گفت: هی رون! این کارت اصلا درست نیست! او صبر کن ببینم... موهای اون دختر...راه راهه؟!

نویل گفت: اون مثل یک گورخر راه راه به نظر میرسه!

دختر مو راه راه مشتش را بلند کرد و با آن به هوا ضربه زد: سلام به طرفداران، دوستان و خانواده. ما قصد داریم با لگدی همه رقبا مون رو حذف کنیم.

هم تیمی او فریاد زد: ما برنده این مسابقه میشیم!
صورت او تقریبا به طور کامل توسط یک دسته موی بلند، پرپشت و سیاه پوشیده شده بود.

- در مرحله بعد ما شاهد زوجی خوشبخت از «ساسِکس» هستیم!
ویرجینیا و نورتون!

ویرجینیا که صورت گردش در زیر یک دسته موی قرمز رنگ مخفی شده بود، ظریف اما تند تند دست تکان داد و گفت: خوشحالم که اینجا هستم.

رون غر زد: اوه، اون خیلی سافته! مطمئنم تو اولین چالش فیزیکی کم میاره!

هرماینی: اونو دست کم نگیر! تو نمیتونی کسی رو از روی ظاهر قضاوت کنی!

رون همانطور که دستش را به طرف یکی از ساندویچ ها میبرد گفت: فقط حدس میزنم!

چهره نورتون تمام صفحه را پر کرد. او کچل بود و یکی از دندان های پایینش نیز افتاده بود. لبخند لثه ای زد و گفت: درود به جامعه جادوگران! ما، یعنی من و ویرجینیا ممکنه ورزشکار نباشیم اما جدا قصد داریم سخت تلاش کنیم. ویرجی (مخفف ویرجینیا) پرنده سرسختیه و من نسبتا تیزبینم!

رون دوباره غر زد: شرط می‌بندم حتی اون مالفوی احمق هم می‌تونه به راحتی نورتون رو از سر راه برداره!

لی به معنی لبخند، کمی لب هایش را برای نورتون کج کرد و بلافاصله از آن زوج دور شد زیرا تصویر حالا یک جفت مرد بلند قامت را نمایش میداد.

رون فریاد هیجان‌زده ای کشید که باعث شد خورده های نان روی میز بریزد.

هرماینی به او تذکر داد: رون هنوز اولشه! مسابقه تازه شروع شده! خواهش میکنم هیجانت رو کنترل کن.
ولی چشمان او نیز به صفحه دوخته شده بود و با لبخندی سعی داشت خورده های نان را از روی میز جمع کند.

- و ما در اینجا تیم کارگاهان رو داریم و من مطئنم که شما حداقل یکی از این دونفر رو میشناسید.
دوستان بیاید یکبار باهم هری پاتر رو تشویق کنیم!

لبخند مصنوعی هری در صفحه نمایش داده شد. دستش را دراز کرد و بازوی مردی را که به نظر می‌رسید ترجیح میدهد به جای حضور در آن مکان نفرت انگیز، در یکی از سلول های آزکابان زندانی باشد را گرفت و به جلو کشید.

هری گفت: دراکو و من از اینکه اینجاییم خیلی خوشحالیم! مگه نه مالفوی.‌‌..؟ عام...دراکو؟

مالفوی با لحن سرد و چهره ی بی‌حالتی گفت: بشدت هیجان‌زده!

رون با دست ضربه ای به پای* خود زد و با شگفتی گفت: آه این قراره خیلی خنده دار باشه! من که فکر میکنم هری آخرش اون و از یه جایی تو آفریقا، مثل صخره، پرت می‌کنه پایین! اوه، تصورشم هیجان انگیزه!

هرماینی با حالتی جدی و کمی اخم گفت: این واقعا خیلی بده که نمیزارن تا تموم شدن مسابقه هیچ تماسی باهاشون داشته باشیم! امیدوارم هری حالش خوب باشه...! گر چه فکر میکنم اگه اتفاق جدی ای افتاده باشه اونو نشون نمی‌دن!

نویل با خنده گفت: با توجه به سابقه اون دونفر به نظرم اونی که باید نگرانش باشیم هری نیست.

°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°

خب چطور بود؟

به حرف هاشون بانظرات جذابتون واکنش نشون بدید...به نظرم این لذت بخش ترین قابلیت واتپد برای نویسنده هاست.

* درواقع اینجا رون ضربه ای به رونش زد (ترجمه کردن بعضی اوقات میتونه خیلی مسخره باشه)

اگه می‌خونید و دوست دارید ادامه پیدا کنه، ووت بدید.
این خودش انرژیه واسه ادامه دادن❤️

 THE INCREDIBLE RACE Where stories live. Discover now