همونطور که جنی گریون تو بغلش بود گوشی روی شونش گرفته بود و برای بار هزارم تو اونروز به جیمین زنگ میزد
با شنیدن صدای زن اپراتور برای بار هزارم تو اون روز گوشی رو با عصبانیت پرت کرد
+فاک فاک فاک
شیشه شیر خشک جنی رو از روی میز وسط اتاق برداشت و چشم گرهای به یونگی خواب دوی مبل رفت
+یونگی بلند شو
با ندیدن هیچ حرکتی از پسر بزرگتر شیشه شیر خشک جنی رو سمتش پرت کرد
یونگی با احساس برخورد جسم خارجی یا پهلوش سریع سرجاش نشست و با چشمای خمارش به دوست پسرش خیره شد
جنی با دیدن برخورد شیشه شیر به یونگی خنده ای کرد و به قیافه ای اخموی یونگی خیره شد
یونگی با دیدن خنده ای بچه با قیافه ای اخمو رو به جنی گفت
=هههه برو به کتک خوردن بابات بخند توله سگ...
جنی که انگار نبود پدرشو به یاد آورده بود با صدای بلند زد زیر گریه
#اپااااا
تهیونگ با شنیدن جیغ دختر دقیقا زیر گوشش چشماشو با حرص بست و به یونگی توپید
+میمیری دو دقیقه دهنتو ببندی تازه ساکت شده بود
=بابای کوتولش کجاس؟؟
+نگو بچه یاد میگیره ...نمیدونم
روشو از یونگی برگردوند و خواست بره گوشیشو بیاره که با شنیدن صدای افتادن چیزی و شکستنش سمت یونگی برگشت
و یونگی رو که سعی داشت لیوان ابو از میز جلوش برداره دید
با تعجب اول به یونگی و بعد به لیوان افتاده زمین خیره شد
+اون لیوان منه ؟
=ببین عزیزم تنها چیزی که زیاده لیوانه تو ا....
+خفه شو تو الان زدی لیوان منو شکوندی؟؟؟؟؟؟
یونگی همونطور که دستشو پشت سرش میکشید سمت پسر برگشت و گفت
=ببین این یه چیز عادیه که....
+خفه شو ...امشب من تاپم ....اصلا همین الان
با گفتن حرفش وقتی برای تجزیه تحلیلش به یونگی نداد و سوچ ماشین و برداشت از خونه زد بیرون
---------------------------
همونطور که داشت قهوه میخورد و با لپتاپش کار میکرد با شنیدن صدای زنگ خونه از جاش بلند شد و سمت در رفت
آروم در و باز کرد و با تهیونگ روبه رو شد
×کیم تهیونگ ؟
+سلام استاد ،مثل اینکه جیمین شی خونه نیست میشه تا اومدنش از جنی نگه داری کنید
جونگکوک نگاهشو از پسر گرفت و به دختر که لپ ها و بینیش از گریه قرمز شده بود و دستاشو سمتش دراز کرده بود داد
تا خواست حرفی بزنه تهیونگ جنی رو انداخت داخل بغلش و با خداحافظی سر سری رفت
____________________
سریع در خونه رو باز کرد و وارد شد و با ندیدن کسی با تعجب سمت آشپزخانه رفت و با دیدن استیکر چسبیده به یخچال کنددتش
و شروع کرد به خوندنش
+تهیونگ بیبی تو الان عصبی هستی هر وقت آروم شدی باهم حرف میزنیم من میرم بار یکم مشروب بخورم
با حرص برگه رو انداخت اشغالی انداخت
تهیونگ میدونست رفتن بار یونگی یعنی تا شب برنمیگردم و این بیشتر عصبیش میکرد
+من که بالاخره میکنمت حالا تو هی فرار کن
_____________________
همونطور که سعی داشت لیوانی مناسب برای جنی پیدا کنه با صدای افتادن چیزی سرشو برگردوند و جنی رو دید که قهوهاش رو روی لپتاپش کج کرده
با دیدن وضعیت اونور با دادی بلند خودشو به جنی رسوند
×توله سگ این چکاری بود کردی .....
سریع سعی کرد قهوه رو از روی لپتاپ پاک کنه قبل از اینکه لپتاپش بسوزه
×توله سگ مرده شور برده.......
با دیدن چشمای خیس دختر گفت
×شبیه توله سگ زیر بارون مونده ای
سریع لپتاپ از جلوی دختر برداشت تا بیشتر از این خرابش نکنه
×توله سگ خرابکار .....لپتاپم مال سال 2022میدونی چقدر قیمتشه؟؟؟
همونطور که داشت سمت آشپزخانه میرفت با شنید صدایی سر جاش برگشت و با تعجب به جنی که همونطور که میخندید داشت اون کلمه رو تکرار میکرد
#توله سگ
×چی؟؟؟
#توله سگ
×نهههههعع
دیگه مطمئن بود قراره توسط شاگردش قربونی بشه...سلاممممم
امیدوارم از این پارت لذت برده باشید♡
*اگه دوست داشتید میتونید پیج را فالو کنید*
شرط:100
YOU ARE READING
𝗦𝗜𝗡𝗚𝗟𝗘 𝗗𝗔𝗗 _
Fanfiction_من ازت خوشم میاد ؟! +ولی من یه پدر سینگلم...... *متوقف شده* 𝙜𝙚𝙣𝙧𝙚:𝘤𝘰𝘮𝘦𝘥𝘺,𝘶𝘯𝘪𝘷𝘦𝘳𝘴𝘪𝘵𝘺,𝘳𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦 𝗺𝗮𝗶𝗻 𝗰𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 :𝗄𝗈𝗈𝗄𝗆𝗂𝗇 𝘄𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿:𝖡𝖺𝗌𝗂𝗅