𝒉𝒆 𝒘𝒊𝒍𝒍 𝒌𝒊𝒍𝒍 𝒎𝒆

964 220 13
                                    

با استرس زیر و روی تخت و می‌گشت
×فاک کجاس اون جوراب فاکی
عصبی از اتاق بیرون رفت و سمت آشپزخانه رفت و به پشت یونگی که در حال آشپزی بود خیره شد
×جوراب شانس منو ندیدی ؟
÷جوراب شانس ؟
×اه همون جوراب که سر ....فاک اون جوراب من نیست ؟؟؟؟
به جوراب نازنینش که توسط یونگی تبدیل به دستگیره شده بود خیره شد
×فاک یو یونگی اون جوراب شانسم بود
÷من واقعا منظورتو از جوراب شانس نمیفهمم
×اون جوراب فاکی که الان دستته جوراب که همیشه برام خوش شانسی می‌آورد و همون جوراب که تو دیدار اولمون پام بود
÷آه یادته تو اردوی مدرسه
یونگی با گفتن حرفش خنده ای کرد و به قیافه ای پوکر تهیونگ نگاه کرد
÷وای اون قیافه ای مظلومتو وقتی ازم خواهش میکردی باهات بیام دستشویی یادم نمیره
×خفه شو
÷هی با اون دستای کوچولوت دستامو گرفته بودی و از ترس به خودت میلرزیدی
×من فقط چهارده سالم بود اونموقع
÷میدونم
تهیونگ با اعصبانیت به یونگی که با نیشخند بهش خیره شده بود نگاه کرد و برای جلوگیری از ادامه ای حرف یونگی سمت اتاق رفت
×من امروز دارم میرم کلیسا با جین هیونگ و اون جوراب فاکیو میخاستم ولی به لطف تو دیگه اسمشو نمیشه گذاشت جوراب
÷جورابت بوی سگ مرده میداد
×بو دادن جوراب من مبنا بر این نیست که تبدیل به دستگیرش کنی ؟
میدونی این چندمین جورابمه ؟
جدا از جوراب تو علاقه ای شدیدی داری لباسای منو تبدیل به دستگیره کنی
همونطور که داشت غر میزد سگک کمربندش را بست
و چشم غره ای به دوست‌پسرش که پشت میز نشسته بود و لقمه اش و می‌خورد رفت
×من رفتم
÷مو..فق....با...شی
×دهنتو خالی کن حرف بزن چندش
محکم در و بست و از خونه زد بیرون

_______________________
بعد از یک ساعت بالاخره رسیده بودن به کلیسا
همونجور که با استرس سمت در کلیسا میرفت دستشو داخل موهاش کشید و سمت جین برگشت
×خوبم
=اره
×اوه استرس دارم
=چرا؟
×تا حالا کلیسا نیومدم استرس دارم خراب کاری کنم
=نترس من پیشتم
با دیدن لبخند جین لبخندی زد و سمت در کلیسا رفت
آروم در کلیسا را باز کرد و سمت ردیف آخر صندلی ها رفت
احساس می‌کرد تمام مردم داخل کلیسا بخش زل زدن شاید بخاطر پرسینگاش بود ؟
روی صندلی ردیف آخر نشست و به جین که کنارش می‌نشست نگاه کرد
×فیلم بگیرم بد میشه؟
=برای چی باید فیلم بگیری؟
×باید برای آقای پارک بفرستم
=اوک بگیر
آروم گوشیشو از داخل جیب شلوارش در اورد و رفت داخل دوربین با استرس گوشی رو آورد بالا تا از صحبت کردن پدر روحانی فیلم بگیره
تا خواست دکمه دوربینو بزنه هندزفری وصل گوشی قطع شد و اهنگ بلند داخل سالن کلیسا پیچید

Igot bitches all on my dick every day
Suckin' on my balls, lickin' on my balls
Bitches, they know, stick it their bootyhole
My balls, my balls, suck on my balls

(متن اهنگ)

با شنیدن اهنگ با ترس دستشو محکم می‌کوبید به گوشی تا زودتر ساکت بشه ولی مثل اینکه گوشیش باهاش لج کرده بود
×بدو
با فهمیدن اینکه گوشیش قصد خفه شدن نداره دست جین کشید و بدو بدو از سالن کلیسا زد بیرون
×اه شت این چی بود
=اییی نفسم گرفتم
سریع رفت و در سمت راننده رو باز کرد و سمت جین برگشت و گفت
×بشین هیونگ
=خفه شو تهیونگ
بعد از سوار شدن جین ماشینو روشن کرد و حرکت کردن
بلد از گذشت چند دقیقه که احساس کرد جو از متشنج بودن خارج شده سمت جین برگشت
×حالت خوبه هیونگ
=اه اره بهترم
×راستی ماشین برای کیه
تهیونگ سمت جین برگشت و گفت
×مال جیمین هیونگ
=حواست به رانندگ.....
با پریدن یهویی ماشین حرف جین نصفه موند
تهیونگ با ترس سریع از ماشین پیاده شد با دیدن ماشین زیر لب گفت
×منو میکشه.....

سلاممممم
دیدید به قولم عمل کردم؟؟؟
قبل از بیرون رفتن سریع آپ کردم
چه دختر خوبیم من😂
بنظرتون پارت بعد چی میشه؟
تیپ تهیونگ تو عکس بالا هست •~•
شرط:55
بوس به لپ تک تکتون♡


𝗦𝗜𝗡𝗚𝗟𝗘 𝗗𝗔𝗗 _Donde viven las historias. Descúbrelo ahora