𝒘𝒆𝒂𝒌𝒍𝒚

1.3K 302 22
                                    

همونطور که گلاسشو میخورد شروع کرد به حرف زدن
_میدونی دوست دارم الان دسته ای جارو برقیو کنم تو کونت
÷هیونگ انقدر خشن نباش چیزی نشده حالا که
همونطور که خودشو رو کاناپه پرت میکرد با حرس به تهیونگ که سر دردمندشو از کشیده شدم متوالی موهای نازنیش توسط کوتوله ای مو صورتی می‌مالید داد
_به نظر تو هیچی نشده آبروی من جلوی همسایه جذاب لعنتیم رفت
÷حالا نگفتی اون پد برای کی بود ؟
_آه یکی از دوستام برای آینده ای جنی گرفته بود
÷خیلی خوبه که از الان به فکر آینده ای بچه هستن ولی این یکم زیادی نیست
_به تو چه دوست داره میگیره
÷هی
_دوری دوست پسرت بهت فشار آورده من مطمئنم توی سست عنصر فردا بیاد دم در یه گل برات گرفته باشه خر میشی دوباره میری سست عنصر بدبخت حالا بگو ببینم سر چی دعوا کردید ؟
÷غذا
_غذا!!
÷اره غذا اون نودل منو خورد
_خیلی دله ای
÷ربطی به دله بودن نداره اون نودل مال من بود اون حق نداشت بخورتش
_ببینم فردا هم همین حرفو میزنی
همونطور که داشت ژست تهیونگو میگرفت شروع کرد به ادای تهیونگو در اوردن
_هیونگ ببین برام چیکن گرفته وای چه دوست پسری من دارم من دیگه رفتم خداحافظ هیونگ دفع بعد که نیازت داشتم میام پیشت فعلا به باسنم ایگنورت میکنم
÷هی هی من کی اینجوری رفتار کردم
_بزغاله مار دروغو تو همیشه بعد از آشتی با اون گربه منو فراموش نمی کنی؟
÷اگه منظورت این یک ماه اخیر بود من سرم خیلی شلوغ بود
_اره سرت با کون دادن به اون گربه شلوغ بود
÷هی چرا انقدر بد بینی شاید داشتم یه کار دیگه میکردم
_از اون جایی که من توی مارمولکو میشناسم میدونم هیچ کاری جز کون دادن نداری با اون دوست پسر بیکارت
÷دلم به حال جنی با داشتن همچین پدری میسوزه
_دلت به حال خودت بسوزه
همونجور که بزور خودشو سر پا می‌کرد سمت اتاقش راه افتاد و خودشو روی تخت پرت کرد
÷هی من کجا بخوابم خودتو شبیه ستاره دریای پهن کردی
_زمین تهیونگ زمین
÷چیییی؟
_قبل از اینکه بیام بکنمت بگیر بکف
÷تو فقط دنبال یه فرصتی منو بکنی
_چیزی گفتی؟؟؟
÷نه
صبح با سردرد ناشی از الکل شب گذشته چشمای دردمندشو باز کرد
از روی تخت بلند شد و خواست از اتاق بره بیرون که با رفتن پاهاش روی یک چیز سفت افتاد زمین
÷ایییییی
_خاک توسرت با این خوابیدنت
÷تو منو له کردی بعد منو فحش میدی؟؟؟
_اینجا خونه‌ای منه با قانونای من
با اعصبانیت ناشی از سردرد و افتادن اول صبحش سمت اتاق جنی حرکت کرد
با باز کردن در اتاق و ندیدن جنی داخل تخت با تعجب شروع کرد به گشتن اتاق
_تهیونگ تن لشتو جمع کن جنی نیست
÷چی کجاست؟
_من چه بدونم بلند شو دنبالش برگرد
سریع از اتاق اومد بیرون و سمت پذیرایی خونه حرکت کرد با دیدن در باز خونه سریع سمت در حرکت کرد و از خونه بیرون رفت
با اولین چیزی که روبه رو شد مردی با تیپ اسپورت و هیولای کوچیک خودش بود که مرد از بالای لباسش گرفته بود و با نگاه خنثاش به بچه که تلاش می‌کرد گازش بگیره خیره شده بود
_جنی
بدو بدو خودشو به دختر یک و نیم سالش که با اون دندونای کوچیکش سعی در گاز گرفتن همسایه جذابش داشت رسوند
_واقعا معذرت میخوام
×باید بیشتر مراقب دخترتون باشید مثل اینکه خیلی شیطونه
جنی با خنده سعی داشت خودشو از بغل پدرش بندازه بیرون و به بغل مرد عضلانی رو به روش بره
_بله واقعا باید بیشتر مراقبش باشم ولی فکر کنم جنی از شما خوشش اومده
مرد بزگتر همونطور که به پسر مو صورتی کوچک نگاه می‌کرد نیشخندی زد و در ذهنش با خودش گفت
(منم از پدرش خوشم اومده)
ولی جملشو به زبون نیورد و با نیشخندی سر تا پای پسر مو صورتی را رصد کرد
جیمین با گرفتن رد نگاه مرد به پاهای سفید و توپلش که از شورتک کوتاه تنش بیرون مونده بود رسید
با خجالت خودشو عقب کشید و سعی کرد با جنی قسمت های لخت پاهاشو کاور کنه
_خب من دیگه مزاحمتون نمیشم
×این چه حرفیه روز خوش
_روز خوش
در واحد را بست و سمت تهیونگ شنگول که با لبخند به صفحه ای گوشیش خیره شده بود چرخید و گفت
_چی شده اول صبحی شنگولی
÷ هیچی
_بزار حدس بزنم یه پیام عاشقانه برات فرستادم مبنی بر تهیونگ عزیزم برگرد تو ام کپکت خروس میخونه
÷هی هیونگ صبحمو خراب نکن راستی جنی کجا بود
_بغل همسایه
_من نمیدونم این هیولا چجوری تونسته در خونه رو باز کنه
÷بیا صبحونه بخوریم بعدا در موردش فکر کنیم
همونطور که سمت کلاس میرفت برای پرستار جنی تایم های غذاهای جنی را تایپ می‌کرد
بی حواس در کلاس باز کرد و خواست وارد بشه که صدایی مانع کارش شد
×فکر نمی‌کنید برای اومدن سر کلاس خیلی دیره؟!
با شنیدن صدا سرشو بالا آورد و چیزی که دید باعث سکته کردنش شد
×آقای پارک!





𝗦𝗜𝗡𝗚𝗟𝗘 𝗗𝗔𝗗 _Onde histórias criam vida. Descubra agora