part 12

639 120 34
                                    

+چرا؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


+چرا؟

_ چون من نمیخوام.

+چرا نمیخوای؟

_چون امروز خیلی حس تنبلی میکنم.

+ولی این عادلانه نیست. با من بیا.

_آههه.....نه.

+بجنب. کولت میکنم. استراحت نمیکنم و کولت میکنم تا به اونجا برسیم. تو پات روی زمین نمیزاری. این قول یه آلفاس.

هوسوک آهی کشید، آلفا یونگی و یکدندگی هاش. حالا چند روز بود که از آلفا یونگی دوری میکرد. چرا؟ چون هوسوک فکر میکرد اون بیشتر از این که با پک وقت بگذرونه با هوسوک وقت میگذرونه.

+بیا بریم، میشه؟
یونگی سعی کرد هوسوک با کشیدن دست هاش بلند کنه، که هوسوک دستش کنار زد.

_ گفتم نمیخوام، نمیتونی محبورم کنی آلفا مین.

یونگی متعجب از رفتار هوسوک، به سمتش چرخید.
+هوسوک.

_گفتم که نمیخوام. من دوستتم آلفا مین، ولی فراموش نکن که من مهمان سلطنتیت هم هستم. و همچنین شما یک آلفایید. شما نباید بجای انجام کارهاتون با بقیه وقت بگذرونید.

هوسوک با سر پایین این حرف هارو زد چون توانایی نگاه کردن به چشم های یونگی نداشت.

یونگی قدمی به سمت هوسوک نزدیک شد.
+تو چند روزه داری نادیدم میگیری هوسوک، فکر کردم ازم عصبانی‌ای، پس سعی داشتم برات جبرانش کنم.

_ من نادیده‌ات گرفتم، چون تو داری کارهات نادیده میگیری. تو داری پک و مسئولیت هات نادیده میگیری. ‌همش داری با من میچرخی. میخواستم برگردی سرکارت. ولی انگار جواب نداد.

هوسوک حس میکرد تند رفته، ولی باید انجامش میداد.

+میگی کار؟ خب، من فکر نمیکنم لازم باشه برای پک‌ام کار کنم.

_آلفا مین شما نمیتونید همیشه از افتخار اجدادتون استفاده کنید، لازمه که تصویر خودتون روهم بسازید. فقط چون اجدادتون پک قوی‌ای ساختن به این معنا نیست که این پک میتونه بدون شما هم به کارش ادامه بده. برو و برای پک برنامه ریزی کن. متاسفم که این میگم ولی فکر نمیکنم تو آلفای خوبی باشی.

MY HOSEOK,MY MATEWhere stories live. Discover now