۴-فرشته ی نجات

96 19 19
                                    

حتی اگر آرزو کنی هر جایی جز خونه باشی حتی اگر آرزوت برآورده بشه دلیلی بر بهتر بودنش نیست.
درسته که اون جهنم به نام خونه جایی نیست که بومگیو آرامش داشته باشه ولی مدرسه هم جای بهتری نیست. اون هیچ دوستی نداشت.
نه تنها وقتش رو نداره بلکه عملا درونگراست و در بر قرار کردن ارتباط اجتماعی هم فاجعه ست.
پاش رو روی زمین می‌کشید دمق اهی کشید و بند کوله ی توی مشتش رو بیشتر به پایین کشید. روی نیمکت سردش  درست اخر کلاس کنج دیوار کنار پنجره نشست. حداقل خوبیش این بود میتونست مدتی رو به ديدن مناظره نه چندان دل نشین حیاط سپری کنه. کولش رو اویزون کرد و بی توجه به هیاهوی کلاس نگاهش رو از پنجره به بیرون دوخت. نور کمی چشمش رو اذیت می‌کرد ولی چه اهمیتی داشت؟
صدای دخترانه ای به گوشش رسید:
-اه هانا من واقعال دلم میخواد با اون حرف بزنم.

صدای پوزخند صدا داری اومد و لحنی که برای خورد کردن استفاده شد:
-هههه منظورت اون یارو که محل سگ به کسی نمیده؟ اون به سختی حتی با کسی حرف میزنه.

براش هیچ کدوم از این حرفا مهم نبود این چیز جدیدی نبود همه چیز رو از قبل خودش می‌دونست.
-هااانااا ولی من دوست ندارم عقب بکشم

صدای دختر با لحن لوس اومد:
-کی از من بهتره اخه.

با وارد شدن آقاي یونگ کلاس ساکت شد. کیفش رو روی میز گذاشت و نگاهی گذرا به دانش اموز ها انداخت.
همه ی دانش آموز ها با صدای بلند به اقای یونگ خوش امد گفتن. لبخند روی لبهای اقای یونگ نشست اون به باحال بودن و شوخ بودن شناخته شده و بین دانش آموز ها محبوبه. سری تکون داد و با لحن اروم و دلنشین همیشگی رو به دانش آموز ها گفت:
-صبح به خیر همگی.. اول صبحی انرژیم رو فول شارژ کردید.... اااااممم تا یادم نرفته یک خبر خیلی هیجان انگیز دارم براتون.

همه گوش تیز کردن ببینن چه خبره جز بومگیو که بدون واکنش به معلم نگاه می‌کرد. آقای یونگ با لبخندی پرنگ گفت:
-ما یک دانش آموز جدید داریم.

صدای هم همه تو کلاس پیچید.
-این موقع
-دختره؟

یک صدای دخترانه ی جیغ مانند :
-خدایا یک پسر باحال خوش تیپ باشه

لبخند روی لب اقای یونگ پرنگ تر شد و سمت در کلاس رفت و از کسی درخواست کرد وارد بشه.
-لطفا به دوست جدیدتون خوش آمد بگید. کانگ تهیون خوش اومدی.

کانگ تهیون ؟!
دو کلمه ای که برای گرد شدن چشم های بومگیو و جلب توجهش به جلو کلاس کافیه. پسر مو قهوه ای با لباس فرم ساده سر به زیر وارد شد کنار معلم قرار گرفت و به جمع نگاه کرد.

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.
همسایهTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang