اون حتی متوجه اهمیت این موضوع نمیشه و نمیدونه داره وارد چه بازی ای میشه و چقدر خطرناکه
با اینکه دلم نمیخواست این رو بگم و قلبم طلب دیدن اون رنگ ها رو میکرد زیر لب غریدم
° نمیخواد
سریع از جام بلند شدم و از اونجا زدم بیرون
توی راهرو که رسیدم دستم کشیده شد و برگشتم و با صدای تقریبا بلندی بهش گفتم° چیه ؟!
چارت رو جلوم جلوم گرفت
¤ بیا بگیرش
به چارت نگاه کردم و باز سرم رو بلند کردم و بهش نگاه کردم و با لحن تهدید آمیزی گفتم
° دیگه هیچوقت دوباره این چارت رنگ رو نشونم نده
بعد نگاهم رو ازش گرفتم و راهم رو پیش گرفتم و بعد از چندثانیه صداش رو از پشت سرم شنیدم
¤ هی بکهیون ، حتی وقتی هم که عصبانی میشی خوشگلی
زنگ همزمان با تموم شدن جمله اش خورد و منم سریع به سمت راه پله ها رفتم
تا اخرین پله که دیگه بعدش به پشت بوم میرسید رسیدم و همونجا نشستم
دستم رو توی جیبم بردم و ایرپاد هام رو درآوردم و گذاشتم توی گوشم ، گوشیم رو هم درآوردم و بهش وصل کردم و اهنگ بی صدا رو پلی کردم
آهنگی که داخلش صدای شرشر آب و جیک جیک پرنده ها بود صدای تکون خوردن برگ های درخت ها و هواچشم هام رو بستم و تصور کردم که توی همچین محوطه ای هستم ، توی محوطه ای که کسی داخلش نیست
فقط من پرنده ها و آب های جاری و درخت ها و کوه هاییماین تمرکزم هم زیاد فایده ای نداشت
اون مدام توی ذهنم میومد، صورت رنگی اون ، اون چارت رنگ و همه کار هایی که انجام داد
دلم میخواست مثل بزدل ها فرار کنم و مجبور نشم که باهاش رو به رو بشم ؛ چه اشکالی داره وقتی نمیتونم ادامه بدم جا بزنم ؟! چرا وقتی میتونم ازش فرار کنم باهاش مواجه میشم ؟!................
خالم رو کمک کردم که چمدونش رو ببره و تا پایین پله ها همرایش کردم
وقتی رسیدیم به پله اخر دسته چمدونش رو باز کردم و اون رو دادم دستش ؛ خالم چمدون رو ازم گرفت و روی صورتم رو بوسید
~ یادت باشه که تنها ذی نفع زندگی بیمه عمرم تویی
با تعجب بهش گفتم
° هی ، میری بمیری یا همچین چیزی؟!
~ نه فقط تا یک ماه میرم جزیره تا داستان رو پوشش بدم
با تعجب و شوک بلند گفتم
° برای یک ماه؟!
خالم خیلی خونسرد گفت
~ اره
برای خرج و مخارجت هم توی کارتت به اندازه کافی پول هست من دیگه برمخواست بره که سریع دستش رو گرفتم
YOU ARE READING
[ ₲Ɽ₳Ɏ ]
Randomاز دنیای رنگی رنگی اطراف، به بکهیون فقط رنگ خاکستری رسیده. پسری که از بچگی کور رنگی داره با این وجود سعی میکنه زندگی عادی معمولیش رو در پیش بگیره البته تا قبل از اینکه پارک چانیول رو ببینه. پسری که باعث میشه دنیای بکهیون دیگه خاکستری نباشه. کاپل ا...